English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
graviton U واحد بنیادی فرضی گرانش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
assumed grid U شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
gravitational attraction U گرانش
law of gravity U گرانش
gravity U گرانش
gravitation U گرانش
gravitational field U میدان گرانش
antigravity muscles U عضلات ضد گرانش
gravitational constant U ثابت گرانش
negative g U گرانش منفی
law of gravitation U قانون گرانش
theoretical gravity U گرانش تئوری
acceleration of gravity U شتاب گرانش
law of universal gravitation U قانون گرانش عمومی
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
structural U بنیادی
structurally U بنیادی
fundamental U بنیادی
radical U بنیادی
radicals U بنیادی
elementary U بنیادی
basic U بنیادی
basics U بنیادی
basilar U بنیادی
climacteric <adj.> U بنیادی
fundamental unit U یکای بنیادی
fundumental particle U ذره بنیادی
fundamental skill U مهارت بنیادی
elementray particle U ذره بنیادی
basic research U علم بنیادی
stroma U بافت بنیادی
fundamental particles U ذرات بنیادی
fundamental research U علم بنیادی
pure research U علم بنیادی
structural unemployment U بیکاری بنیادی
elementary particles U ذرات بنیادی
elementary particle U ذره بنیادی
fundamental units U یکاهای بنیادی
base unit U یکای بنیادی
basic anxiety U اضطراب بنیادی
basic conflict U تعارض بنیادی
pascal U فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
fundamental forces U نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundamental motor pattern U الگوی بنیادی حرکت
fundametal U بنیادی تشکیل دهنده
fundamental motor pattern U انگاره بنیادی حرکت
fundamental interactions U نیروهای بنیادی [فیزیک]
elementary charge U بار بنیادی [فیزیک]
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
fundamental interactions U اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
fundamental forces U اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
presumptive title U حق فرضی
suppositive U فرضی
imaginary U فرضی
hypothetic U فرضی
suppositional U فرضی
theoretical U فرضی
suppisitive U فرضی
phantom line U خط فرضی
hypothetial U فرضی
obligatory U فرضی
an imaginary line U خط فرضی
assumptive U فرضی
assumed U فرضی
agonic line U خط فرضی
presumptive U فرضی
hypothetical U فرضی
supposed U فرضی
photon U ذره بنیادی انرژی الکترومگنتیک که از انتقال یک
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
implied trust U مسئولیت فرضی
presumptive U فرضی احتمالی
supposedly U بطور فرضی
presumption of death U موت فرضی
hypothetical construct U سازه فرضی
presumed death U موت فرضی
presumptive title U سمت فرضی
supposed death U موت فرضی
persumptive death U موت فرضی
suppositions U فرضی انگاشتی
assumed azimuth U گرای فرضی
assumed mean U میانگین فرضی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
assumed orientation U توجیه فرضی
assumed position U موضع فرضی
hypothetical case U دعوی فرضی
john done U اسم فرضی
dead reckoning U نقطه فرضی
dead reckoning U محل فرضی
line of scrimmage U خط فرضی تجمعی
hypostatic U اصلی- فرضی
arbitrary control U کنترل فرضی
notional income U درامد فرضی
supposition U فرضی انگاشتی
assumed name U نام فرضی
theoretical competition U رقابت فرضی
suppositious U فرضی خیالی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
stressing U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stress U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
warrant of presumed death U حکم موت فرضی
hypothesis U قضیه فرضی نهشته
intervening variable U متغیر فرضی رابط
hypothetico deductive method U روش فرضی- قیاسی
presumption of the death decree U حکم موت فرضی
agonic line U خط فرضی روی نقشه
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
ideal U نمونه کامل فرضی
presumption of death decree U حکم موت فرضی
rule of thumb U حساب تخمینی و فرضی
conceptual nervous system U دستگاه عصبی فرضی
assumed grid U شبکه بندی فرضی
ideals U نمونه کامل فرضی
implied malice U سوء نیت فرضی
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
fictitious force U نیروی فرضی [فیزیک]
differential ballistic wind U باد بالیستیکی فرضی
cone of scape U مخروط فرضی در اگزوسفر
hypotheses U قضیه فرضی نهشته
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
arbitrary control U کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
head string U خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
lay line U خط فرضی مسیر قایق به مقصد
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
It is quite a hypothetical case . U این یک قضیه کاملا" فرضی است
four yard line U خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
purpuric acid اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
data line U خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
Utopias U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopia U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
bomb release line U خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
rhumb line U خط فرضی روی کره زمین که همه نصف النهارها را تحت زاویه یکسان قطع میکند
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
father file U پرونده بنیادی پرونده اصلی
talweg U خط فرضی موجوددر رود یا نهر که اگر این رود یا نهر بین دو کشورمشترک باشد خط مذکور مرزان دو محسوب خواهد شد
monad U واحد
unitage U یک واحد
univalent U واحد
singlet U خط واحد
singlets U خط واحد
measure U واحد
plank U واحد
one U واحد
units U واحد
module U واحد
ones U واحد
unit U واحد
unilinear U در یک خط واحد
single U واحد
at the same time U در ان واحد
modules U واحد
unit load U واحد بار
unit price U قیمت واحد
unit hydrograph U هیدروگراف واحد
unit matrix U ماتریس واحد
gold standard U واحد طلا
fee U بهای واحد
command unit U واحد فرمان
fuse unit U واحد فیوز
unit record U رکورد واحد
sampled U واحد نمونه
unit price U واحد قیمت
unit price U واحد بهاء
unit of time U واحد زمانی
unit of issue U واحد توزیع
unit of fire U واحد اتش
unit of currency U واحد پولی
unit position U مکان واحد
unit distance U با فاصله واحد
motif U واحد تکراری
motifs U واحد تکراری
sample U واحد نمونه
unit elasticity U کشش واحد
unit of account U واحد محاسبه
control unit U واحد کنترل
contractors yard U واحد ساختمانی
basic construction unit U واحد ساختمانی
derived unit U واحد فرعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com