Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
samoan
U
وابسته به یا اهل جزیره ساموا واقع در پلینزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Manx
U
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
rhodian
U
وابسته به جزیره rhodes اهل جزیره رودز
insular
U
وابسته به جزیره
peninsular
U
وابسته به شبه جزیره
liliputian
U
وابسته به جزیره خیالی لی لی پوت
peloponnesian
U
وابسته به شبه جزیره جنوبی یونان
paphian
U
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
polynesian
U
اهل جزایر پلینزی
equinoctial
U
وابسته باعتدال شب و روز واقع درنزدیکی خط اعتدال روزوشب
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
prosencephalic
U
واقع در جلو مغز وابسته به جلو مغز
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
isle
U
جزیره
island
جزیره
islands
U
جزیره
isles
U
جزیره
coral island
U
جزیره مرجانی
island of reil
U
جزیره ریل
isle
U
جزیره کوچک
Madagascar
U
جزیره مالاگازی
cay
U
جزیره کوچک
isles
U
جزیره کوچک
Malta
U
جزیره مالت
island
U
جزیره ساختن
Haiti
U
جزیره هاییتی
islands
U
جزیره ساختن
islaner
U
اهل جزیره
Cyprus
U
جزیره قبرس
crete
U
جزیره کرت
islaner
U
جزیره نشین
islet
U
جزیره کوچک
newfoundland
U
جزیره نیوفاوندلند
chersonese
U
شبه جزیره
islets
U
جزیره کوچک
reefs
U
جزیره نما
peninsula
U
شبه جزیره
insularity
U
جزیره بودن
islanders
U
جزیره نشین
sand bank
U
جزیره نما
peninsulas
U
شبه جزیره
reef
U
جزیره نما
islander
U
جزیره نشین
insulates
U
بصورت جزیره دراوردن
shoaly
U
پر از جزیره نمایاتپههای دریایی
insulate
U
بصورت جزیره دراوردن
crimean
U
اهل جزیره کریمه
icelander
U
اهل جزیره ایسلند
eyot
U
جزیره کوچک در رودخانه
cretan
U
اهل جزیره کرت
peninsulate
U
شبه جزیره کردن
manxman
U
اهل جزیره انسان
pawn island
U
جزیره پیادهای شطرنج
minorca
U
جزیره مینورکا در مدیترانه
islands
U
جزیره دار کردن
atoll
U
جزیره مرجانی حلقوی
atolls
U
جزیره مرجانی حلقوی
insulating
U
بصورت جزیره دراوردن
island
U
جزیره دار کردن
cuban
U
اهل جزیره کوبا
sicilian
U
اهل جزیره سیسیل
peninsularity
U
حالت شبه جزیره
haitian
U
اهل جزیره هاییتی
manhattan
U
جزیره مان هاتان
rialto
U
جزیره ریالتو در ونیز
isle
U
جزیره نشین کردن
jutland
U
شبه جزیره دانمارک
greenlander
U
اهل جزیره گرینلند
isles
U
جزیره نشین کردن
malay peninsula
U
شبه جزیره مالاکا
iberian
U
اهل شبه جزیره ایبری
Iceland
U
جزیره ایسلند زبان ایسلندی
shelf
U
تپه دریایی جزیره نما
crannog
U
جزیره کوچک میان دریاچه
floating island
U
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
key
کی
[جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
tahitian
U
اهل جزیره تاهیتی در جزایرپلینزی
orkney lslands
U
جزیره اورکنی درشمال اسکاتلند
enisle
U
بصورت جزیره دراوردن جداکردن
rumpy
U
یکجور گربه بی دم در جزیره man of isle
terra firma
U
قطعه اصلی خطه بدون جزیره
corsican
U
اهل جزیره کورس دردریای مدیترانه
maf
U
بیزاری مردم جزیره سیسیل ازقانون
the peninsula
U
شبه جزیره اسپانی و پرتغال ایبری
minoan
U
مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
st helena
U
جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
the peninsular war
U
جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
Aztec architecture
U
معماری آزتکی
[مربوط به ساکنان جزیره تکسکوکو]
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
holm
U
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
daedalus
U
نام معماری که ساختمان پرپیچ و خم جزیره کرت را ساخت
sandbar
U
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
atole
U
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
post mortem
U
پس از واقع
postmortem
U
پس از واقع
As it were
U
در واقع
situating
U
واقع در
in reality
U
در واقع
situates
U
واقع در
situate
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
substantially
U
در واقع
indeed
U
در واقع
bestead
U
واقع
situated
U
واقع شده در
realists
U
واقع بین
dereism
U
واقع گریزی
haemal
U
واقع درسوی دل
situated
U
واقع در جایگزین
realist
U
واقع گرا
realist
U
واقع بین
precordial
U
واقع در پیش دل
initials
U
واقع در اغاز
initial
U
واقع در اغاز
realistic
U
واقع گرایانه
transpontine
U
واقع در انسوی پل
initialed
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
osculant
U
واقع شونده
realistic
U
واقع بین
initialled
U
واقع در اغاز
alpha lyrae
U
نسر واقع
initialling
U
واقع در اغاز
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
realists
U
واقع گرا
procephalic
U
واقع در جلو سر
capsulate
U
واقع درکپسول
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
axile
U
واقع درمحور
dichasial
U
واقع در دو طرف
onshore
U
واقع در ساحل
to come to pass
U
واقع شدن
vanward
U
واقع درجلو
vega
U
نسر واقع
down-to-earth
U
واقع بین
extraception
U
واقع نگری
flight from reality
U
واقع گریزی
lumbar
U
واقع در کمر
occur
U
واقع شدن
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
centric
U
واقع درمرکز
hinders
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
hinder
U
واقع درعقب
setting up
U
واقع شده
postern
U
واقع درعقب
occurs
U
واقع شدن
occurring
U
واقع شدن
occurred
U
واقع شدن
down to earth
U
واقع بین
situated or situate
U
واقع شده
objectivity
U
واقع بینی
intradermal
U
واقع در زیرپوست
realism
U
واقع گرایی
intradermic
U
واقع در زیرپوست
lies
U
واقع شدن
realism
U
واقع گرائی
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
vertical
U
واقع در نوک
lied
U
واقع شدن
lie
U
واقع شدن
covenants
U
واقع شود
located inside
U
تو واقع شده
realism
U
واقع بینی
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
it lies on the east of
U
در خاور واقع
shipside
U
واقع در کنارکشتی
trumped-up
U
خلاف واقع
trumped up
U
خلاف واقع
covenant
U
واقع شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com