Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dynamic
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamically
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
hydraulic
U
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
dymanic
U
نیروی جنباننده
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
propellants
U
نیروی محرکه
propellent
U
نیروی محرکه
propulsion
U
نیروی محرکه
hydro
U
نیروی محرکه اب
firepower
U
نیروی محرکه
propellant
U
نیروی محرکه
driving force
U
نیروی محرکه
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی
magneto e.m.f.
U
نیروی محرکه مغناطیسی
magnetomotive force
U
نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f.
U
نیروی محرکه القائی
back voltage
U
نیروی ضد محرکه الکتریکی
impulse charge
U
نیروی محرکه اولیه
volts
U
واحد نیروی محرکه برقی
volt
U
واحد نیروی محرکه برقی
locomotives
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamoelectric
U
دارای نیروی محرکه برقی
locomotive
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
volt
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
hidden momentum of population growth
U
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic
U
وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
tractive
U
وابسته به نیروی کشش
naval attache
U
وابسته نیروی دریایی
naval
U
وابسته به نیروی دریایی
electromagnetic
U
وابسته به نیروی مغناطیسی برق
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
hydroelectric
U
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
motorial
U
جنباننده
impellent
U
جنباننده
motory
U
جنباننده
wagger
U
جنباننده
geostrophic
U
وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
gasoline driven
U
محرکه بنزینی
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
motivational factors
U
عوامل محرکه
driving clutch
U
کلاج محرکه
motor drive
U
محرکه موتوری
driving power
U
قدرت محرکه
driving pulley
U
قرقره محرکه
group drive
U
محرکه گروهی
drive shafts
U
محور محرکه
electric drive
U
محرکه الکتریکی
variable speed drive
U
محرکه پلهای
drive
U
محرکه گیربکس
splenius
U
عضله محرکه
impulse charge
U
خرج محرکه
drive shaft
U
محور محرکه
drives
U
محرکه گیربکس
powerhouses
U
مرکز قوه محرکه
powerhouse
U
مرکز قوه محرکه
rear axle drive
U
محرکه چرخ عقب
power plant
U
محرکه وسیله نقلیه
power plants
U
محرکه وسیله نقلیه
main drive motor
U
موتور محرکه اصلی
dynamic pressure
U
فشار محرکه درونی
d.c. drive
U
محرکه جریان دائم
cone pulley drive
U
محرکه صفحه پلهای
diesel driven generation set
U
دستگاه محرکه دیزلی
final drive
U
محرکه محور عقب
ship influence
U
عامل محرکه عبور کشتی
abasia
U
عدم همکاری عضلات محرکه
hydropower
U
قوه محرکه مولد برق
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
total force
U
نیروی کل
jet propulsion
U
نیروی جت
jetting
U
نیروی جت
jet
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
striking force
U
نیروی ضربتی
specified command
U
نیروی اختصاصی
normal force
U
نیروی عمودی
nonaxial force
U
نیروی غیرمحوری
resutant
U
نیروی برایند
strike force
U
نیروی ضربتی
resutant force
U
نیروی برایند
striking force
U
نیروی یورش
armada
U
نیروی دریایی
tensile force
U
نیروی کششی
soldiery
U
نیروی نظامی
net force
U
نیروی خالص
intellects
U
نیروی عقلانی
intellect
U
نیروی عقلانی
resutant force
U
نیروی خالص
osmotic force
U
نیروی اسمزی
naval forces
U
نیروی دریایی
militia
U
نیروی نظامی
osmotic force
U
نیروی راند
militias
U
نیروی نظامی
paratroop
U
نیروی چترباز
net force
U
نیروی برایند
nuclear power
U
نیروی هستهای
people forces
U
نیروی پایداری
resutant
U
نیروی خالص
retentive power or memory
U
نیروی ضبط
sediment dislodging force
U
نیروی کشش
seed stock
U
نیروی ذخیره
service component
U
نیروی مسلح
kinetic energy
U
نیروی فعال
radiant energy
U
نیروی موجی
friendlier
U
نیروی خودی
friendlies
U
نیروی خودی
friendliest
U
نیروی خودی
friendly
U
نیروی خودی
purchase element
U
نیروی منتجه
security force
U
نیروی تامینی
mains
U
نیروی برق
screening force
U
نیروی پوشاننده
restoring force
U
نیروی بازگرداننده
expeditionary force
U
نیروی اعزامی
retentiveness
U
نیروی نگاهداری
retentivity
U
نیروی حفظ
rotor force
U
نیروی روتور
expeditionary forces
U
نیروی اعزامی
resistive force
U
نیروی مقاوم
reserve force
U
نیروی احتیاط
reinforcements
U
نیروی امدادی
repulsion force
U
نیروی دافعه
tractive power
U
نیروی کشش
pulling power
U
نیروی کشش
muscles
U
نیروی عضلانی
muscle
U
نیروی عضلانی
screening force
U
نیروی پوششی
electricity
U
نیروی کهربایی
dynamic
U
نیروی درونی
dynamic
U
نیروی مستقر
dynamically
U
نیروی درونی
dynamically
U
نیروی مستقر
gravity
U
نیروی ثقل
vitality
U
نیروی حیاتی
lifeblood
U
نیروی حیاتی
police power
U
نیروی انتظامی
psychic force
U
نیروی روحی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com