English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zootechnical U وابسته به فن تربیت حیوانات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reclaim animal U حیوانات وحشی تربیت شده
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
disciplinary U تادیبی وابسته به تربیت
well-bred U با تربیت تربیت شده
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
lore U حیوانات
chits U توله حیوانات
chit U توله حیوانات
domestic animals U حیوانات اهلی
put away <idiom> U کشتن حیوانات
home range U جایگاه حیوانات
rodentia U حیوانات قراضه
wildlife U حیوانات وحشی
dung U مدفوع حیوانات
bestiality U جماع با حیوانات
zoolatry U پرستش حیوانات
breeding U پرورش حیوانات
buggery with animals U جماع با حیوانات
foal U توله حیوانات
foals U توله حیوانات
feedstuff U خوراک حیوانات
venery U حیوانات شکارشونده
stray animals U حیوانات ضاله
fauna U حیوانات یک اقلیم
zootomy U تشریح حیوانات
forepaw U پنجه دست حیوانات
farms U پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed U پرورشگاه حیوانات اهلی
bull U حیوانات نر بزرگ فرمان
farm U پرورشگاه حیوانات اهلی
bulls U حیوانات نر بزرگ فرمان
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
make friends <idiom> U رفاقت با حیوانات ومردم
woodnote U صدای حیوانات جنگل
pedication U عمل جنسی با حیوانات
big game U شکار حیوانات بزرگ
penned U حیوانات اغل خانه ییلاقی
penning U حیوانات اغل خانه ییلاقی
pens U حیوانات اغل خانه ییلاقی
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
parkas U نیم تنه پوست حیوانات
sweetbread U تیموس حیوانات جوان دنبلان
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
zoomorphic U [استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
pen U حیوانات اغل خانه ییلاقی
squamation U پوشش فلسی شکل حیوانات
acron U قسمت قدامی حیوانات بنددار
soilage U علف تازه علوفه حیوانات
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
grosses U بی تربیت
grossest U بی تربیت
genteelness U تربیت
well bred U با تربیت
barbarous U بی تربیت
impolite U بی تربیت
gentler U با تربیت
gentle U با تربیت
caddish U بی تربیت
grossing U بی تربیت
bearish U بی تربیت
churl U بی تربیت
chuff U بی تربیت
true bred U با تربیت
half bred U بی تربیت
unmannerly U بی تربیت
unpolished U بی تربیت
gentlest U با تربیت
good breeding U تربیت
education U تربیت
mannerliness U تربیت
gentrice U تربیت
blowzed U بی تربیت
lowbred U بی تربیت
low bred U بی تربیت
pedagogy U تربیت
grosser U بی تربیت
grossed U بی تربیت
upbringing U تربیت
randy U بی تربیت
ill mannered U بی تربیت
mannerless U بی تربیت
ill-bred U بی تربیت
manner U تربیت
nurture U تربیت
nurtures U تربیت
gentry U تربیت
uncivil U بی تربیت
nurturing U تربیت
uncivilly U بی تربیت
ill bred U بی تربیت
nurtured U تربیت
gross U بی تربیت
cultivation U تربیت
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
blasetocyst U جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
diana U الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
taxidermy U پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
upland game U پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
gasteropod U حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
exuviae U پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
zoon U هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
abet U تربیت کردن
educate U تربیت کردن
undisiplined U تربیت نشده
to bring up U تربیت کردن
abetting U تربیت کردن
abets U تربیت کردن
fish culture U تربیت ماهی
abetted U تربیت کردن
rearing U تربیت کردن
reared U تربیت کردن
rear U تربیت کردن
trainable U تربیت پذیر
educates U تربیت کردن
educate U تربیت کردن
boors U ادم بی تربیت
boor U ادم بی تربیت
schools U تربیت اسب
genteely U از روی تربیت
school U تربیت اسب
genteel U تربیت شده
made U تربیت شده
accomplished U تربیت شده
cad U ادم بی تربیت
cultured U تربیت شده
physical education U تربیت بدنی
give lessons U تربیت کردن
rudesby U ادم بی تربیت
instruct U تربیت کردن
rears U تربیت کردن
teach U تربیت کردن
schooling U تربیت اسب
train [teach] U تربیت کردن
cads U ادم بی تربیت
an a woman U زن تربیت شده
reeducation U تربیت مجدد
trains U تربیت کردن
trained U تربیت کردن
carl U ادم بی تربیت
education U تعلیم و تربیت
train U تربیت کردن
hoyden U روستایی بی تربیت
teacher training U تربیت معلم
steerage U اداره تربیت
educative U تربیت امیز
educating U تربیت کردن
fluor U مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
taxidermist U ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
animalist U مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
zoomorphism U تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
vivary U جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
forequarter U ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
aviculture U تربیت مرغ مرغداری
educationally U از راه تعلیم و تربیت
housebroken U حیوان تربیت شده
school U تادیب یا تربیت کردن
schools U تادیب یا تربیت کردن
motor education U تعلیم و تربیت حرکتی
ineducable U غیر قابل تربیت
correctional institution U کانون اصلاح و تربیت
computer based training U تربیت مبتنی بر کامپیوتر
manege U محل تربیت اسب
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
underbred U نااصل زاده بی تربیت
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
civility U نجابت ورفتار خوب تربیت
gentry U مردمان محترم و با تربیت اصالت
ill bred U غیر متمدن بد تربیت شده
highbred U دارای تربیت یانجابت خانوادگی
carle U شخص پست ادم بی تربیت
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
wcce U کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
trainable mentally retarded U عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com