Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ethical
U
وابسته به علم اخلاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
moral
U
وابسته بعلم اخلاق
moralistic
U
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
Other Matches
ethic
U
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
impatient
U
بد اخلاق
rabid
U
بد اخلاق
immoral
U
بد اخلاق
reprobates
U
بد اخلاق
reprobate
U
بد اخلاق
comportment
U
اخلاق
morality
U
اخلاق
moralities
U
اخلاق
moral
U
اخلاق
characterless
U
بی اخلاق
moody
U
بد اخلاق
deportment
U
اخلاق
pettish
U
بد اخلاق
moral philosopher
U
اخلاق دان
moral philosophy
U
علم اخلاق
ethic
U
کتاب اخلاق
public morals
U
اخلاق حسنه
behaviuor
U
سلوک اخلاق
behavior
U
سلوک اخلاق
good conduct
U
حسن اخلاق
edification
U
تهذیب اخلاق
moralization
U
اخلاق گرایی
immoral
U
خلاف اخلاق
Moral decadence .
U
فساد اخلاق
frailties
U
ضعف اخلاق
frailty
U
ضعف اخلاق
moralistic
U
اخلاق گرایانه
ehtics
U
علم اخلاق
ethics
U
علم اخلاق
raking
U
بد اخلاق فاسد
rake
U
بد اخلاق فاسد
immorally
U
بر خلاف اخلاق
good-natured
U
خوش اخلاق
rakes
U
بد اخلاق فاسد
creative thinking
U
تفکر اخلاق
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
prejudicial to public morality
U
منافی اخلاق حسنه
sportmanship
U
رفتار و اخلاق انسانی
ethically
U
مطابق علم اخلاق
well conditioned
U
دارای اخلاق نیکو
donsy
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
regeneration
U
نوزایش تهذیب اخلاق
to take a person's measure
U
با اخلاق کسیرا ازمودن
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
peculiar
U
دارای اخلاق غریب
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
personality
U
اخلاق و خصوصیات شخص
personalities
U
اخلاق و خصوصیات شخص
donsie
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
wronging
U
مخالف اخلاق یا قانون
doggery
U
اخلاق پست بدکاری
it is an offence to morlity
U
منافی اخلاق است
wrongs
U
مخالف اخلاق یا قانون
wrong
U
مخالف اخلاق یا قانون
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
cocotte
U
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
edified
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
edifies
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
the whole of morality is there
U
همه اخلاق همین جا است
good tempered
U
دیر غضب خوش اخلاق
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
streakier
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
offences against public morals
U
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
pharisaism
U
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
moralist
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
moralists
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
the churach built him up
U
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
that is an offences to moralit
U
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
he is always a little peculiar
U
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
index expurgatorius
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionists
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .
U
بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
overbearingness
U
تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
well marnered
U
خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attendant
U
وابسته
attache
U
وابسته
pyrexial
U
وابسته به تب
pertaining
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
elfin
U
وابسته به جن
attendants
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
appurtenant
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
pyretic
U
وابسته به تب
israelitish
U
وابسته به
sexual organs
U
وابسته به
tuitionary
U
وابسته به
federating
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
related
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
thereof
U
وابسته به ان
thereof=of that
U
وابسته به ان
federate
U
وابسته
federated
U
وابسته
federates
U
وابسته
attached
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
pyrexic
U
وابسته به تب
germane
U
وابسته
syncop
U
وابسته به غش
monitorial
U
وابسته به
aquatic
U
وابسته به اب
febile
U
وابسته به تب
adjective
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
riverrine
U
وابسته به
akin
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
affiliating
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
dependent
U
وابسته
dependants
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
relative
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
subordinating
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
contingent
U
وابسته
contingents
U
وابسته
pertianing
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
dependant
U
وابسته
comprador
U
وابسته
diphtheric
U
وابسته به
correspondents
U
وابسته
relevant
U
وابسته
elysian
U
وابسته به
subordinate
U
وابسته
wedded
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
carpal
U
وابسته به مچ
of kin
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
ornithic
U
وابسته به مرغان
device dependent
U
وابسته به دستگاه
compunctious
U
وابسته به پشیمانی
nicotinic
U
وابسته به نیکوتین
onomastic
U
وابسته به اسم
noachian
U
وابسته به نوح
corneal
U
وابسته به قرنیه
menopausal
U
وابسته به یائسگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com