Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stapedial
U
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Midwestern
U
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
evertor
U
عضله برون گرداننده عضله راجعه
retentor
U
عضله نگاهدارنده عضله ماسکه
skin and bone
U
پوست واستخوان
dry bones
U
پوست واستخوان
skinny
U
پوست واستخوان
raw boned
U
پوست واستخوان شده
raw-boned
U
پوست واستخوان شده
he was a skin and bones
U
همه پوست واستخوان بود
gluten
U
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
straps
U
رکابی
strap
U
رکابی
stirrups
U
رکابی
link
U
رکابی
stirrup
U
رکابی
sleeveless
U
رکابی
stirrups
U
استخوان رکابی
stirrup bone ;stirrup bone
U
استخوان رکابی
gambadoes
U
چکمه رکابی
stapes
U
استخوان رکابی
double ley stirrup
U
رکابی دوشاخه
stirrup
U
استخوان رکابی
gambado
U
چکمه رکابی و ساقه بلندسواری
stirrups
U
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
stirrup
U
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
Berlin
U
کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
thews
U
عضله
muscle
U
عضله
triceps
U
عضله سه سر
muscles
U
عضله
tics
U
پرش عضله
tic
U
پرش عضله
agonist muscle
U
عضله موافق
pronator
U
عضله مکبه
ejaculator
U
عضله انزال
ciliary muscle
U
عضله مژگانی
trapezius
U
عضله ذوذنقه
myograph
U
عضله نگار
humerus
U
استخوان عضله
adducent muscle
U
عضله مقربه
humeri
U
استخوان عضله
protractor
U
عضله ممدده
antagonist
U
عضله مخالف
protractors
U
عضله ممدده
sweeny
U
فلج عضله
sweeney
U
فلج عضله
cramps
U
گرفتگی عضله
cramp
U
گرفتگی عضله
antagonists
U
عضله مخالف
smooth muscule
U
عضله صاف
stabilizer muscule
U
عضله نگاهدارنده
transverse
U
عضله مستعرضه
orbicular muscle
U
عضله باسطه
extensor
U
عضله بازکننده
humeruses
U
استخوان عضله
splenius
U
عضله محرکه
flexor
U
عضله خم کننده
flexor
U
عضله تاکننده
myalgia
U
درد عضله
bender
U
عضله خم کننده
biceps
U
عضله دوسر
tensor
U
عضله ممدده
benders
U
عضله خم کننده
myography
U
عضله نگاری
sartorius
U
عضله خیاطه
psoas
U
عضله قطن پیسواس
complexus
U
عضله پهن گردن
sphincter
U
عضله تنگ کننده
calf machine
U
دستگاه پرورش عضله
stabilizer muscule
U
عضله ثابت کننده
supinator
U
عضله مدیره بخارج
adductor
U
عضله نزدیک کننده
injured muscle
U
عضله اسیب دیده
archer's paralysis
U
گرفتگی عضله کمانگیر
supinator muscle
U
عضله برون گردان
abductor
U
عضله دور کننده
lobes
U
بخشی از عضله یا مغز
relaxes
U
ازاد و شل شدن عضله ها
relaxing
U
ازاد و شل شدن عضله ها
myosin
U
پروتئین اساسی عضله
pulled muscle
U
عضله کشیده شده
crick
U
انقباض عضله پیداکردن
lobe
U
بخشی از عضله یا مغز
tonus
U
خاصیت انقباض عضله
tonus
U
کشیدگی طبیعی عضله
relax
U
ازاد و شل شدن عضله ها
tonicity
U
کشیدگی طبیعی عضله
myocardium
U
عضله قلب میان دل
abductors
U
عضله دور کننده
hamstring pull
U
کشیدگی عضله پشت ران
epicardium
U
قسمت خارجی عضله قلب
crimps
U
پیچش وانقباض عضله درخواب
external rectus
U
عضله مستقیم برون چشمی
crimp
U
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimped
U
پیچش وانقباض عضله درخواب
tone
U
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
levator
U
عضله بالابر ماهیچهای که عضو را بالامیبرد
cramp in the leg
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
cramp in the calf
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
tones
U
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
systremma
[leg cramps]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
isokinetic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
masseter
U
ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
myoglobin
U
پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
charleyhorse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
charley horse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
d. muscle
U
ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
fascicule
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
isotonic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
iron boot
U
کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
charly horse
U
کشیدگی یا گرفتگی عضله ران کشتی گیر
fasciculus
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
middle deck
U
پل میانی
centric
U
میانی
centrical
U
میانی
mediums
U
میانی
medium
U
میانی
midline
U
خط میانی
mesne
U
میانی
mediate
U
میانی
mesial
U
میانی
mediated
U
میانی
mediates
U
میانی
mesal
U
میانی
median
U
میانی
mesail
U
میانی
mediating
U
میانی
center back
U
بک میانی
inmost
U
میانی
innermost
U
میانی
center land
U
خط میانی
medial
U
میانی
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
intermediate plate
U
صفحه میانی
interconnection
U
اتصال میانی
interphase
U
فاز میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
mid flap
U
فلپ میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
middle ear
U
گوش میانی
middle fraction
U
جزء میانی
buffer
U
حافظه میانی
interband
U
باند میانی
hogging
U
تنش میانی
median
U
سکوی میانی
midpoint
U
نقطه میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
midpoints
U
نقطه میانی
intermediate band
U
باند میانی
ridge rope
U
سیم میانی
intermediate points
U
جهات میانی
meddled
U
میانی وسطی
middle fraction
U
پاره میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
middle part
U
قسمت میانی
intermediate office
U
مرکز میانی
middle layer
U
قشر میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
meddles
U
میانی وسطی
meddle
U
میانی وسطی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
drop keel
U
تیغه میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
neutral conductor
U
سیم میانی
tympanum
U
گوش میانی
midsection
U
قطعه میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
intermediate field
U
میدان میانی
neutral wire
U
سیم میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
center circle
U
دایره میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
halfback
U
بازیگر میانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com