English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximal U وابسته به حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
outsides U حداکثر
outside U حداکثر
peak U حداکثر
uttermost U حداکثر
endurance U حداکثر
peaking U حداکثر
peaks U حداکثر
maximal U حداکثر
maximum U حداکثر
peak output U حداکثر تولید
peak voltage U ولتاژ حداکثر
peak load U بار حداکثر
high tide U حداکثر مد دریا
peaking U حداکثر کاکل
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
peak load U حداکثر بار
peak U حداکثر کاکل
supercharge U خرج حداکثر
high tides U حداکثر مد دریا
full bore U حداکثر تلاش
full speed U حداکثر سرعت
maximum work U کار حداکثر
global maximum U حداکثر مطلق
payload U حداکثر بار
optimum height U حداکثر ارتفاع
payloads U حداکثر بار
maximum value U مقدار حداکثر
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
peak speed U حداکثر سرعت
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum slope U حداکثر شیب
peaks U حداکثر کاکل
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum limited stress U تنش حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum energy U انرژی حداکثر
price ceilings U حداکثر قیمت
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
peak demand U حداکثر تقاضا
submaximal U زیر حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum available powere U توان حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
flat out U حداکثر سرعت
wage ceiling U حداکثر دستمزد
flank speed U حداکثر سرعت
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
breaking load U حداکثر تحمل بار
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
low tide U حداکثر جذر دریا
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
utmost good faith U حداکثر حسن نیت
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
marginal U حداکثر نزدیک به انتها
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
principle of miximum overlap U اصل حداکثر همپوشانی
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
utility maximization U به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum wavelength U طول موج حداکثر
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo U حداکثر توان هوازی
utmost U منتهای کوشش حداکثر
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
flank speed U حداکثر سرعت قایق
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
high water U حداکثر ارتفاع اب مد دریا
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
ramp weight U حداکثر وزن ممکن هواپیما
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
in the groove <idiom> U حداکثر کار را انجام دادن
payloads U حداکثر قابلیت حمل بار
payload U حداکثر قابلیت حمل بار
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
layer depth U که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
great tropic range U حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
hard charge U بشدت و حداکثر سرعت راندن
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
throughput U حداکثر فرفیت میزان محصول
to put one's best foot formost <idiom> حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
transition level U سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
vertex height U قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
speed limit U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
mean distance U فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
speed limits U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com