English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exegetic U وابسته به تفسیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretable U قابل تفسیر تفسیر بردار
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
commenting U تفسیر
constructions U تفسیر
commented U تفسیر
comment U تفسیر
construction U تفسیر
postil U تفسیر
gloss U تفسیر
rendition U تفسیر
paraphrase U تفسیر
margent U تفسیر
commentaries U تفسیر
commentary U تفسیر
annotations U تفسیر
paraphrased U تفسیر
paraphrasing U تفسیر
expositions U تفسیر
paraphrases U تفسیر
exposition U تفسیر
renditions U تفسیر
annotation U تفسیر
remark U تفسیر
interpretations U تفسیر
remarked U تفسیر
exegeses U تفسیر
remarks U تفسیر
explanations U تفسیر
remarking U تفسیر
explanation U تفسیر
exegesis U تفسیر
note U تفسیر
notes U تفسیر
noting U تفسیر
construing U تفسیر
readings U تفسیر
interpertation U تفسیر
interpretation U تفسیر
reading U تفسیر
observantion U تفسیر
misinterpreted U بد تفسیر کردن
misinterpret U بد تفسیر کردن
interpert U تفسیر کردن
interpertation of a treaty U تفسیر معاهده
misinterpreting U بد تفسیر کردن
make of something <idiom> U تفسیر کردن
construable U قابل تفسیر
construction of a treaty U تفسیر معاهده
paraphrastically U ازراه تفسیر
zend U تفسیر اوستا
interpretability U قابلیت تفسیر
interpertation of laws U تفسیر قوانین
interpret U تفسیر کردن
translations U پچواک تفسیر
misconstruction U تفسیر نادرست
interprets U تفسیر کردن
interpreting U تفسیر کردن
interpreted U تفسیر کردن
translation U پچواک تفسیر
interpretable U تفسیر کردنی
versions U تفسیر نسخه
version U تفسیر نسخه
misconstructions U تفسیر نادرست
reinterpretation U تفسیر مجدد
demythologize U تفسیر نوشتن
conture U تفسیر کردن
narrow interpretation U تفسیر مضیق
color U تفسیر ورزشی
symbolic interpretation U تفسیر نمادی
commentary U تفسیر حقوقی
annotating U تفسیر کردن
exegetics U علم تفسیر
exegetically U ازراه تفسیر
hermeneutically U از راه تفسیر
hermeneutic U علم تفسیر
annotator U تفسیر نویس
misconstruing U بد تفسیر کردن
construes U تفسیر کردن
hermeneutics U علم تفسیر
annotate U تفسیر نوشتن
annotating U تفسیر نوشتن
annotates U تفسیر کردن
annotates U تفسیر نوشتن
annotated U تفسیر کردن
annotated U تفسیر نوشتن
expositorv U متضمن تفسیر
annotate U تفسیر کردن
commentaries U تفسیر حقوقی
liberal interpretation U تفسیر ازاد
misinterprets U بد تفسیر کردن
photo interpretation U تفسیر عکس
broad interpretation U تفسیر موسع
gloze U تفسیر کردن
misconstrues U بد تفسیر کردن
construe U تفسیر کردن
construed U تفسیر کردن
misconstrued U بد تفسیر کردن
literal interpretation U تفسیر ادبی
troplogy U تفسیر مجازی
misconstrue U بد تفسیر کردن
misinterpreting U بغلط تفسیر کردن
symonds' picture study test U ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
misinterprets U بغلط تفسیر کردن
photo geology U تفسیر عکسهای هوایی
postil U تفسیر کتاب مقدس
misinterpreted U بغلط تفسیر کردن
picture interpretation test U ازمون تفسیر تصاویر
economic interpretation of history U تفسیر اقتصادی تاریخ
mystagogy U تفسیر رموز دینی
to read too much into U تفسیر ناموجه کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
misinterpret U بغلط تفسیر کردن
tropologic U دارای تفسیر اخلاقی
annotates U شرح و تفسیر بازی شطرنج
construable U قابل تجزیه تفسیر شدنی
annotated U شرح و تفسیر بازی شطرنج
midrash U تفسیر کتاب مقدس یهود
annotating U شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotate U شرح و تفسیر بازی شطرنج
misconsture U بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
tropology U ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
spiritualize U بطور معنوی تفسیر کردن
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
photo interpretation U تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
paraphrased U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
rule of reason U تفسیر قانونی توام با سوء نیت
paraphrases U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
syntheses U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
literality U صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
synthesis U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
interpretative U نرم افزاری که کد تفسیر سطح بالا را به دستورات که ماشین
imagery collateral U وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
econometrics U کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
verba accipienda sunt secundum U materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
rationalised U بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalising U بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalises U بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized U بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize U بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizes U بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizing U بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
leninism U اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
translates U معنی کردن تفسیر کردن
translated U معنی کردن تفسیر کردن
paraphrased U تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrasing U تفسیر کردن تاویل کردن
explian U تاویل کردن تفسیر کردن
translate U معنی کردن تفسیر کردن
paraphrase U تفسیر کردن تاویل کردن
translating U معنی کردن تفسیر کردن
paraphrases U تفسیر کردن تاویل کردن
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
ansi U برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
pens U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
sexual organs U وابسته به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com