English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
Other Matches
diagnoses U تشخیص ناخوشی
diagnosis U تشخیص ناخوشی
psychopathic U وابسته به ناخوشی دماغی
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
otological U وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
pathognomonic U وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
preclinical U وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
morbidity U ناخوشی
pathogenetic U ناخوشی زا
morbidness U ناخوشی
sicknesses U ناخوشی
sickness U ناخوشی
malady U ناخوشی
illness U ناخوشی
diseases U ناخوشی
disease U ناخوشی
maladies U ناخوشی
ill health U ناخوشی
unhealthiness U ناخوشی
invalidism U ناخوشی
had health U ناخوشی
illnesses U ناخوشی
indisposedness U ناخوشی
trichosis U ناخوشی مو
liver trouble U ناخوشی جگر
out break of a disease U شیوع ناخوشی
diseases of this nature U اینگونه ناخوشی ها
liver U ناخوشی جگر
livers U ناخوشی جگر
laryngopathy U ناخوشی خرخره
pathogeny U پیدایش ناخوشی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
impaludism U ناخوشی مردابی
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
hepatic disease U ناخوشی جگر
morbid U ویژه ناخوشی
to be infected with disease U ناخوشی راواگیرکردن
microzym U میکرب ناخوشی
morbific U ناخوشی اور
estival U ناخوشی تابستانی
morbific U تولیدکننده ناخوشی
myopathy U ناخوشی ماهیچه
spelled U حمله ناخوشی
spell U حمله ناخوشی
spells U حمله ناخوشی
maldemer U ناخوشی دریا
mal de mer U ناخوشی دریا
enteropathy U ناخوشی رودهای
pathognomic U نماینده ناخوشی
altitude sickness U ناخوشی ارتفاع
dermatopathy U ناخوشی پوست
biliousness U ناخوشی زردابی
bulimy U ناخوشی گرسنگی
he is liable to become sick U اماده ناخوشی است
bunt U ناخوشی قارچی گندم
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
paragrahia U ناخوشی غلط نویسی
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
pathogenesis U مبحث پیدایش ناخوشی
laryngopathy U ناخوشی خشک نای
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
foot rot U ناخوشی پا در گاو و گوسفند
pestilence U ناخوشی همه جاگیر
morbidly U بطور ناخوشی یا فاسد
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
mycotic U دچار ناخوشی قارچی
contagion U سرایت ناخوشی واگیر
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
contagions U سرایت ناخوشی واگیر
epizootic U ناخوشی همه گیرحیوانی
cirrhosis U ناخوشی الکی جگر
epidmic disease U ناخوشی همه جا گیر
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
immune from disease U مصون از گرفتن ناخوشی
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
qualms U ناخوشی همه جاگیر
qualm U ناخوشی همه جاگیر
illness faded her beauty U ناخوشی زیبایی اوراکاست
pandemics U ناخوشی همه گیر
pandemic U ناخوشی همه گیر
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
pellagrous U دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
mycetoma U یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
pyretotherapy U معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
to i. the germs of a disease U میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
To pretend sickness(ignorance). U تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
hydrargyia or rism U مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
the disease threatens to sprea U این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
framboesia U ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology U علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
galvanist U متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
helminthiasis U ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination U دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
specification U تشخیص
percipience U حس تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
assessment U تشخیص
distinctions U تشخیص
distinction U تشخیص
assessments U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
denotation U تشخیص
discernment U تشخیص
diagnostic U تشخیص
contradistinction U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
diagnoses U تشخیص
discretion U تشخیص
diagnosis U تشخیص
vision recognition U تشخیص بصری
spots U تشخیص دادن
spot U تشخیص دادن
indiscrimination U عدم تشخیص
vertification of debts U تشخیص مطالبات
voice recognition U تشخیص صدا
indiscrete U غیرقابل تشخیص
differential U تشخیص دهنده
pattern recognition U تشخیص الگو
differentials U تشخیص دهنده
verification of debt U تشخیص مطالبات
recognition U تشخیص بازشناخت
pattern recognitation U تشخیص الگو
visual identification U تشخیص بصری
voice recognition U تشخیص صوتی
psychodiagnosis U تشخیص روانی
indiscreet U فاقد حس تشخیص
espy U تشخیص دادن
assess U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
flair U قوه تشخیص
assesses U تشخیص دادن
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
identification U تشخیص هویت
to know right from wrong U تشخیص دادن
diagnose U تشخیص دادن
espying U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
distinguishing U تشخیص دهنده
speech recogintion U تشخیص گفتار
distinct U قابل تشخیص
speech recogintion U تشخیص کلام
discerns U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
discernible U قابل تشخیص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com