Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
postgraduate
U
وابسته به تحصیلات فوق لیسانس
postgraduates
U
وابسته به تحصیلات فوق لیسانس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Bachelor of Arts
U
لیسانس هنر
postgraduate
U
بعد از لیسانس
postgraduates
U
بعد از لیسانس
bachelors
U
لیسانسیه لیسانس
bachelor's degree
U
مدرک لیسانس
bachelor
U
لیسانسیه لیسانس
Bachelor of Science
U
لیسانس علوم
education
U
تحصیلات
graduate education
U
اموزش بعد از لیسانس
undergraduate
U
دانشجوی دوره لیسانس
undergraduates
U
دانشجوی دوره لیسانس
mss
U
فوق لیسانس علوم
graduate student
U
دانشجوی بعد از لیسانس
ms.
U
فوق لیسانس علوم
propaedeutic
U
تحصیلات مقدماتی
R.E
U
تحصیلات مذهبی
education stand
U
میزان تحصیلات
curricula
U
دوره تحصیلات
graduate study
U
تحصیلات دانشگاهی
M.A
U
مخفف فوق لیسانس هنر
gre
U
امتحان ورودی بعد از لیسانس
M.A.s
U
مخفف فوق لیسانس هنر
quadrivium
U
سال چهارم دوره لیسانس
B.A.s
U
مخفف لیسانس علوم انسانی
B.A
U
مخفف لیسانس علوم انسانی
cut
U
قطع کردن
[تحصیلات]
continue your studies
U
تحصیلات خودرادنبال کنید
well educatd
U
دارای تحصیلات کافی
cut
U
رها کردن
[تحصیلات]
skip
[colloquial]
U
رها کردن
[تحصیلات]
skip
[colloquial]
U
قطع کردن
[تحصیلات]
curriculum
U
دوره تحصیلات برنامه تحصیلی
data processing curriculum
U
دوره تحصیلات پردازش داده
to make p in one's studies
U
در تحصیلات خود پیشرفت کردن
curriculums
U
دوره تحصیلات برنامه تحصیلی
middlebrow
U
شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
cbl
U
آموزش و تحصیلات با استفاده از برنامههای مخصوص روی یک کامپیوتر
He is not too educated, but has plenty of horse sense .
U
تحصیلات چندانی ندارد ولی فهم وشعور دارد
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
Viewdata
U
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
of kin
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
pertaining
U
وابسته
tuitionary
U
وابسته به
pertianing
U
وابسته
federates
U
وابسته
febile
U
وابسته به تب
appurtenant
U
وابسته
elfin
U
وابسته به جن
belonging
U
وابسته ها
elysian
U
وابسته به
related
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
riverrine
U
وابسته به
affiliates
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
dependant
U
وابسته
dependants
U
وابسته
monitorial
U
وابسته به
relative
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
dependent
U
وابسته
comprador
U
وابسته
diphtheric
U
وابسته به
commissarial
U
وابسته به
attache
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
federating
U
وابسته
wedded
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
aquatic
U
وابسته به اب
carpal
U
وابسته به مچ
messianic
U
وابسته به
attendant
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
relevant
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
federated
U
وابسته
federate
U
وابسته
pyrexial
U
وابسته به تب
pyrexic
U
وابسته به تب
israelitish
U
وابسته به
sexual organs
U
وابسته به
syncop
U
وابسته به غش
attached
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
attendants
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
correspondents
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
adjective
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
subordinating
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
adjectives
U
وابسته
pyretic
U
وابسته به تب
germane
U
وابسته
thereof=of that
U
وابسته به ان
contingent
U
وابسته
contingents
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
akin
U
وابسته
aortal
U
وابسته بشاهرگ
aortic
U
وابسته بشاهرگ
satellitory
U
وابسته به اقمارسیارات
piscatorial
U
وابسته به صیدماهی
pistillary
U
وابسته به مادگی گل
dramaturgic
U
وابسته به فن نمایش
piscatory
U
وابسته به صیدماهی
piscatorial
U
وابسته به ماهیگیری
bacchanal
U
وابسته به باکوس
pharmacologic
U
وابسته بداروشناسی
bacterial
U
وابسته به باکتری
pharisaic
U
وابسته به فریسی
balsamic
U
وابسته به بلسان
solar
U
وابسته بخورشید
photographic
U
وابسته به عکاسی
petrologic
U
وابسته به سنگ
petiolar
U
وابسته به برگدم
peruvian
U
وابسته به پرو
pharyngal
U
وابسته به گلوگاه
avian
U
وابسته به مرغان
auricular
U
وابسته بشنوایی
archimedean
U
وابسته به ارشمیدس
saturnian
U
وابسته بزحل
army attache
U
وابسته نظامی
army attache
U
وابسته زمینی
associated company
U
شرکت وابسته
astronautical
U
وابسته به فضانوردان
photic
U
وابسته به تولیدنور
attache
U
وابسته نظامی
auditive
U
وابسته به شنوایی
photic
U
وابسته به نوروروشنایی
piscatory
U
وابسته به ماهیگیری
platinic
U
وابسته به پلاتین
human
U
وابسته بانسان
oratorical
U
وابسته به سخنرانی
puberal
U
وابسته به بلوغ
psychologic
U
وابسته به روانشناسی
nasal
U
وابسته به بینی
nasal
U
وابسته به منخرین
pessimistic
U
وابسته به بدبینی
mission
U
وابسته به ماموریت
missions
U
وابسته به ماموریت
provencal
U
وابسته بشهر
ranine
U
وابسته به وزغ
promethean
U
وابسته به پرومیتوس
rectal
U
وابسته به مقعد
programmatic
U
وابسته به پروگرام
rectorial
U
وابسته به rector
naval
U
وابسته به کشتی
maritime
U
وابسته بدریانوردی
marine
U
وابسته به دریانوردی
radio ulnar
U
وابسته به زندبالاوزندپائین
pubertal
U
وابسته به بلوغ
ethnicity
U
وابسته به نژادشناسی
ethnic
U
وابسته به نژادشناسی
seminal
U
وابسته به منی
radio carpal
U
وابسته به زندبالاومچ
municipal
U
وابسته بشهرداری
humans
U
وابسته بانسان
pygmean
U
وابسته به پیگمی ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com