Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pericardiac
U
وابسته به برون شامه دل
pericardial
U
وابسته به برون شامه دل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
matral
U
وابسته به نرم شامه یا سخت شامه
pericardium
U
برون شامه دل
peritoneum
U
برون شامه روده ها
pericarditis
U
اماس برون شامه قلب
pleural
U
وابسته به شامه شش
meningeal
U
وابسته به شامه مخ پاشامی
outer directed
U
برون وابسته
exogamous
U
وابسته به برون همسری یابرون پیوندی
meninx
U
شامه مخ
pellicle
U
شامه
membrance
U
شامه
flair
U
شامه سگ
pleura
U
شش شامه
velum
U
شامه
patagium
U
شامه
smells
U
شامه
smelling
U
شامه
smelled
U
شامه
smell
U
شامه
membrane
U
شامه
membranes
U
شامه
piamater
U
نرم شامه
pia mater
U
نرم شامه
serous membrane
U
شامه ابکی
pleurotomy
U
برش شامه شش
evening pragen
U
نماز شامه
endocardium
U
درون شامه دل
dura mater
U
سخت شامه
mucous membrance
U
شامه مخاطی
mater
U
نرم شامه
mater
U
سخت شامه
olfactory nerve
U
عصب شامه
rhinencephalon
U
مرکز شامه
anosmia
U
فقدان حس شامه
synovial membrane
U
شامه یاغشازلالی
membran
U
شامه دار
mucosa
U
شامه مخاطی
olfaction
U
حس شامه بویایی
pleurisy
U
اماس شامه ریه
quick scented
U
دارای شامه تیزیاتند
perichondrium
U
شامه غضروف پوش
keen scented
U
دارای شامه تیز
nosey
U
دارای شامه تیز فضول
nosy
U
دارای شامه تیز فضول
nosiest
U
دارای شامه تیز فضول
nosier
U
دارای شامه تیز فضول
sleuth hound
U
یکجور سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
bloodhound
U
نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
bloodhounds
U
نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
pleurohepatitis
U
اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
endocranium
U
سطح داخلی جمجمعه و سخت شامه مغز
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
psilosis
U
یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
outputs
U
برون ده
without
U
برون
outside
U
برون
extrados
U
برون سو
output
U
برون ده
outsides
U
برون
exogenous
U
برون زا
outhaul line
U
برون کش
outcrop
U
برون زد
outcrops
U
برون زد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
exogamy
U
برون پیوندی
extrovert
U
برون گرای
extroverts
U
برون گرای
the out ward eye
U
چشم برون
exogamy
U
برون همسری
eccentricity
U
برون مرکزی
exogenous
U
برون روینده
exogenous
U
برون زاد
exogenous variable
U
متغیر برون زا
exopsychic
U
برون روانی
extroversion
U
برون گرایی
ectorderm
U
برون پوست
externality
U
برون بودگی
egest
U
برون کردن
epithelium
U
برون پوش
objectivism
U
برون گرایی
exogen
U
گیاه برون رو
extratensive
U
برون نگر
extraterritorial
U
برون مرزی
exudation
U
برون نشست
exvia
U
برون زیست
exocrine
U
برون تراو
exocathection
U
برون پردازی
out flow
U
برون ریز
effuent
U
برون ریز
exteroceptive
U
برون تنی
offline
U
برون خطی
exterritorial
U
برون مرزی
extracyclic
U
برون حلقهای
extraterritoriality
U
برون مرزی
extrafusal
U
برون دوکی
eccentricities
U
برون مرکزی
extragalactic
U
برون کهکشانی
ectoparasite
U
انگل برون زی
extrajection
U
برون اندازی
off line
U
برون خطی
drive!
U
برون!
[با ماشین]
objective
U
برون ذات
objectives
U
برون ذات
outputs
U
برون داد
output
U
برون داد
suburb
U
برون شهر
purges
U
برون ریزی
discharge
U
برون ریزی
accommodation
U
برون سازی
effusions
U
برون تراوی
emigration
U
برون کوچی
effusions
U
برون ریزی
effusion
U
برون تراوی
effusion
U
برون ریزی
discharges
U
برون ریزی
suburban
U
برون شهری
outsight
U
برون بینی
extrapolation
U
برون یابی
outlier
U
برون هشته
physiognomies
U
برون چهر
extrapolations
U
برون یابی
copper extraction
U
برون کشیدن مس
evacuation
U
برون ریزی
evacuation
U
برون بری
accommodations
U
برون سازی
out group
U
برون گروه
physiognomy
U
برون چهر
immigration
U
برون کوچی
oversea
U
برون مرزی
self contained
U
برون بی نیاز
purged
U
برون ریزی
acting out
U
برون ریزی
superficial degradation
U
برون تباهی
purge
U
برون ریزی
extragalactic nebula
U
ابری برون کهکشانی
extraspectral hue
U
فام برون طیفی
exogamy
U
برون زاد اوری
exterritoriality
U
حقوق برون مرزی
extragalactic nebula
U
سحابی برون کهکشانی
extrapyramidal system
U
دستگاه برون هرمی
exosomatic method
U
روش برون تنی
extraterritoriality
U
حقوق برون مرزی
extrapolated
U
برون یابی کردن
extrapolates
U
برون یابی کردن
extrapolating
U
برون یابی کردن
offline operation
U
عمل برون خطی
outward looking policy
U
سیاست برون نگر
State Department
U
وزارت برون مرز
offset distance
U
فاصله برون محوری
outbreeding
U
برون زاد اوری
out of line coding
U
کدگذاری برون خطی
extrapolate
U
برون یابی کردن
high seas
U
ابهای برون مرزی
epicarp
U
پوست میوه برون بر
exocrine gland
U
غده برون ریز
offline storage
U
انباره برون خطی
discharge of affect
U
برون ریزی هیجانی
outputs
U
برون گذاشت برونگذار
output
U
برون گذاشت برونگذار
off line operation
U
عملکرد برون خطی
ectoplasm
U
اکتوپلاسم برون مایه
off line storage
U
حافظه برون خطی
to reveal itself
U
از پرده برون افتادن
supinator muscle
U
عضله برون گردان
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
off page connector
U
اتصال دهنده برون صفحهای
with out book
U
برون سند کتابی ازبر
exudate
U
ترشح التهابی برون نشست
extrinsic eye muscles
U
عضلات برون چرخشی چشم
extrapyramidal motor system
U
دستگاه حرکتی برون هرمی
external rectus
U
عضله مستقیم برون چشمی
basset
U
نوعی سگ شکاری پا کوتاه برون زد
overseas
U
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
to let out
U
اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
oversea command
U
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
ectoplasm
U
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
pelliculate
U
پوسته پوسته شامه دار
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com