Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
urbanist
U
وابسته بشهر نشینی
urbanistic
U
وابسته بشهر نشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
provencal
U
وابسته بشهر
hermitic
U
وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
interurban
U
متصل بشهر ها
commute
U
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commuting
U
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commutes
U
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commuted
U
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
withdrawal
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal
U
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil
U
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
waked
U
شب نشینی
wakes
U
شب نشینی
deposits
U
ته نشینی
recoils
U
پی نشینی
wake
U
شب نشینی
recoiling
U
پی نشینی
subsidence
U
ته نشینی
deposit
U
ته نشینی
nightlife
U
شب نشینی
soirTes
U
شب نشینی
soiree
U
شب نشینی
soirees
U
شب نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
retrocedence
U
پس نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
sedinentation
U
ته نشینی
settling
U
ته نشینی
adsorption
U
رو نشینی
sedimentary
U
ته نشینی
recoiled
U
پی نشینی
precipitation
U
ته نشینی
evening party
U
شب نشینی
recoil
U
پی نشینی
an eveing party
U
شب نشینی
illuviation
U
ته نشینی
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
solitariness
U
گوشه نشینی
retrocedence
U
عقب نشینی
retreat
U
عقب نشینی
retreated
U
عقب نشینی
sequestered life
U
گوشه نشینی
electrostatic procipitation
U
ته نشینی الکترواستاتیک
settlement
U
ته نشینی مسکن
seclusion
U
گوشه نشینی
silting
U
رسوب ته نشینی
line of retreat
U
خط عقب نشینی
eremitic life
U
گوشه نشینی
eremitism
U
گوشه نشینی
fallback
U
عقب نشینی
urbanism
U
شهر نشینی
reclvsion
U
گوشه نشینی
sedimentation pond
U
حوضچه ته نشینی
settlements
U
ته نشینی مسکن
recoil
U
عقب نشینی
urbanization
U
شهر نشینی
sanctuary
U
حق بست نشینی
recoils
U
عقب نشینی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
recoiling
U
عقب نشینی
to burn the midnighoil
U
شب نشینی کردن
katabasis
U
عقب نشینی
nomadism
U
کوچ نشینی
suburbia
U
حومه نشینی
recoiled
U
عقب نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
sanctuaries
U
حق بست نشینی
hutment
U
کلبه نشینی
recesses
U
عقب نشینی
retreats
U
عقب نشینی
tenantry
U
اجاره نشینی
break ground
U
عقب نشینی
retrocession
U
عقب نشینی
cotenancy
U
هم اجاره نشینی
retreating
U
عقب نشینی
recess
U
عقب نشینی
ruralize
U
ده نشینی کردن
sinks
U
ته نشینی حفره یاگودال
give ground
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
recoil mechanism
U
مکانیسم عقب نشینی
recoil mechanism
U
دستگاه عقب نشینی
forced withrawal
U
عقب نشینی اجباری
short recoil
U
عقب نشینی کوتاه
to beat a retreat
U
کوس عقب نشینی
blowback
U
ضربه عقب نشینی
blowback
U
عقب نشینی خودکار
retreats
U
عقب نشینی کردن
to beat a retreat
U
عقب نشینی کردن
to fall back
U
عقب نشینی کردن
to give ground
U
عقب نشینی کردن
retreating
U
عقب نشینی کردن
subornation
U
زیر پا نشینی اغواء
backblast
U
شعله عقب نشینی
back pressure
U
فشار عقب نشینی
retreat
U
عقب نشینی کردن
retreated
U
عقب نشینی کردن
withdraws
U
عقب نشینی کردن
withdraw
U
عقب نشینی کردن
to lose ground
U
عقب نشینی کردن
scuttling
U
عقب نشینی روزنه
scuttles
U
عقب نشینی روزنه
pull away
U
عقب نشینی کردن
scuttled
U
عقب نشینی روزنه
ebb current
U
عقب نشینی اب دریا
scuttle
U
عقب نشینی روزنه
to sound the retreat
U
شیپورعقب نشینی زدن
backblast
U
موج عقب نشینی
sink
U
ته نشینی حفره یاگودال
drop back
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
sedimentation analysis
U
تجزیه بروش ته نشینی
rocket propulsion
U
فشارعقب نشینی موشک
colonial
U
معماری کوچ نشینی
To retreat. To withdraw.
U
عقب نشینی کردن
long recoil
U
عقب نشینی طولانی
retirement
U
عقب نشینی اختیاری
setbacks
U
فشار عقب نشینی
setback
U
فشار عقب نشینی
companionship
U
مصاحبت پهلو نشینی
recoilless rifle
U
تفنگ بدون عقب نشینی
retreating
U
عقب نشینی کناره گیری
retreating
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats
U
عقب نشینی کناره گیری
retreats
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
variable slide
U
طول عقب نشینی متغیر
insula
U
دستگاه عمارت اجاره نشینی
alluvial
U
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
long recoil
U
طول عقب نشینی زیاد
retreated
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
obmutescence
U
خاموش نشینی سکوت عمدی
cloister
U
صومعه گوشه نشینی کردن
cloisters
U
صومعه گوشه نشینی کردن
crawfish
U
ازموضعی عقب نشینی کردن
counter recoil
U
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
retreat
U
عقب نشینی کناره گیری
hightail
U
باسرعت عقب نشینی کردن
retreat
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated
U
عقب نشینی کناره گیری
a white collar job
U
کار پشت میز نشینی
setback
U
نیروی عقب نشینی توپ
recoil pit
U
چاله عقب نشینی لوله
to sound a retreat
U
شیپور عقب نشینی زدن
to have a knock back
U
عقب نشینی کردن
[در موقعیتی]
breakdowns
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdown
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
recoil operated
U
مجهز به دستگاه عقب نشینی
setbacks
U
نیروی عقب نشینی توپ
they are in full retreat
U
سخت عقب نشینی می کنند
recoil
U
عقب نشینی کردن توپ
recoiled
U
عقب نشینی کردن توپ
recoil system
U
سیستم عقب نشینی توپ
straddle
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
to sound the retire
U
شیپور عقب نشینی زدن
straddled
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
recoils
U
عقب نشینی کردن توپ
recoiling
U
عقب نشینی کردن توپ
straddles
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
back pressure
U
فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retreat
U
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
blenched
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retire
U
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenches
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retires
U
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenching
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
To draw in ones houns . Toback down . To retreat.
U
ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
recoil operated
U
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
choke ring
U
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
disengagement
U
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
inclusus
U
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com