English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
landed U وابسته بزمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
predial slaves U بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
Other Matches
aground U بزمین
to hew down U بزمین افکندن
To stamp the ground . U با پا بزمین کوبیدن
fells U بزمین زدن
felling U بزمین زدن
felled U بزمین زدن
fell U بزمین زدن
to cast down U بزمین زدن
To fall head first . U با سر بزمین خوردن
ground U بزمین نشستن
to hurl down U بزمین زدن
land U بزمین نشستن
overbear U بزمین زدن
land vi U بزمین رسیدن
to set down U بزمین گذاشتن
to measure one'd length U رو بزمین خوابیدن
to lick the dust U بزمین خوردن
to laylow U بزمین زدن
set down U بزمین گذاشتن
to knock down U بزمین زدن
to bring to ruin U فناکردن بزمین زدن
geomorphic U شبیه بزمین زمینی
knock down U باضربت بزمین کوبیدن
the horse paws the ground U اسب سم بزمین میزنند
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
to clatter down U با صدا بزمین افتادن
captive balloon U بالون بزمین بسته
landing U بزمین نشستن هواپیما
landings U بزمین نشستن هواپیما
rootle U پوز بزمین زدن
lobs U چیزی راسنگین بزمین زدن
floors U بزمین زدن شکست دادن
trailers U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailer U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
handstand U دست ها بزمین وپاهادر هوا
handstands U دست ها بزمین وپاهادر هوا
stratus U ابر گسترده ونزدیک بزمین
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
floored U بزمین زدن شکست دادن
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
lobbing U چیزی راسنگین بزمین زدن
to lay by the heels U در بند نهادن بزمین زدن
lobbed U چیزی راسنگین بزمین زدن
lob U چیزی راسنگین بزمین زدن
floor U بزمین زدن شکست دادن
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
kite balloon U یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
to knock down U زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
ventre a terre U سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
land tie U تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
federates U وابسته
federated U وابسته
congenerous U وابسته
federate U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
affiliating U وابسته
dependent U وابسته
attributable U وابسته به
dependant U وابسته
dependants U وابسته
diphtheric U وابسته به
elysian U وابسته به
pertianing U وابسته
commissarial U وابسته به
thereof U وابسته به ان
cantabrigian U وابسته به
carpal U وابسته به مچ
appurtenant U وابسته
akin U وابسته
adjectives U وابسته
cephalic U وابسته به سر
adjective U وابسته
attache U وابسته
tuitionary U وابسته به
comprador U وابسته
federating U وابسته
syncop U وابسته به غش
plantar U وابسته به کف پا
affiliates U وابسته
affiliated U وابسته
affiliate U وابسته
related U وابسته
of kin U وابسته
pertinent U وابسته
attendant U وابسته
attendants U وابسته
interdependent U وابسته
messianic U وابسته به
febile U وابسته به تب
pyrexic U وابسته به تب
elfin U وابسته به جن
attached U وابسته
hanger on U وابسته
relevant U وابسته
pyretic U وابسته به تب
relative U وابسته
subordinate U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
contingents U وابسته
wedded U وابسته
correspondent U وابسته
correspondents U وابسته
levitical U وابسته به
israelitish U وابسته به
sexual organs U وابسته به
germane U وابسته
contingent U وابسته
subordinated U وابسته
aquatic U وابسته به اب
riverrine U وابسته به
subordinating U وابسته
subordinates U وابسته
belonging U وابسته ها
pertaining U وابسته
monitorial U وابسته به
saturnian U وابسته بزحل
photographic U وابسته به عکاسی
pygmaean U وابسته به پیگمی ها
pygmean U وابسته به پیگمی ها
humans U وابسته بانسان
pythian U وابسته به "اپولو"
pyrrhic U وابسته به " پیروس "
human U وابسته بانسان
associated company U شرکت وابسته
photic U وابسته به تولیدنور
pubertal U وابسته به بلوغ
social U وابسته بجامعه
astronautical U وابسته به فضانوردان
photic U وابسته به نوروروشنایی
attache U وابسته نظامی
subversion U وابسته به خرابکاری
structurally U وابسته به بنا
municipal U وابسته بشهرداری
structurally U وابسته به ساختمان
structural U وابسته به بنا
structural U وابسته به ساختمان
pharmacologic U وابسته بداروشناسی
ethnicity U وابسته به نژادشناسی
solar U وابسته بخورشید
rectal U وابسته به مقعد
auricular U وابسته بشنوایی
scientific U وابسته بعلم
dependent variable U متغیر وابسته
rectorial U وابسته به rector
investigatory U وابسته به رسیدگی
avian U وابسته به مرغان
rhinal U وابسته به بینی
vital U وابسته به زندگی
vital U وابسته بزندگی
auditive U وابسته به شنوایی
ranine U وابسته به وزغ
pharyngal U وابسته به گلوگاه
ethnic U وابسته به نژادشناسی
satellitory U وابسته به اقمارسیارات
manurial U وابسته بکود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com