Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it was an incorrect procedure
U
جریانش درست نبود
neither
U
هیچیک هیچیک از این دو
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
none
U
هیچیک
never so
U
هیچیک
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
it was nothing short of
U
کم از.....نبود
he did the wrong thing
U
نبود
if i had thought of that
U
نبود
I was scared stiff. I had my heart in my mouth.
U
دل تو دلم نبود
no offences was meant
U
توهین نبود
lack of incentive
U
نبود انگیزه
he did not dislike itŠt.
U
بی میل نبود
it wasnot for noyhing that
U
بی خود نبود که
once upon a time
U
یکی بودیکی نبود
it did not profit me
U
مرا سودمند نبود
he was not inclined to go
U
مایل برفتن نبود
it was all quiet in london
U
درلندن خبری نبود
it was not p to do that
U
کردن انکارمصلحت نبود
I had completely forgotten .
U
هیچ یادم نبود
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
he did not dislike itŠt.
U
ولی بی میل هم نبود
there was no mail to day
U
امروز پست نبود
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
he was proof against harm
U
اسیب بردار نبود
there was not a soul
U
ذی نفسی انجا نبود
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
He was I'll advised to quit (resign).
U
صلاحش نبود که استعفا ء دهد
It wasnt much of a dinner .
U
زیاد شام مهمی نبود
Nobody was there but me.
U
هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Unfortunately it was not to be .
U
متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
There wasnt a thing to eat.
U
هیچ چیز نبود که بخوریم
i'm sure i did not mean it
U
باور کنیدمقصودم این نبود
that is no new
U
اینکه خبر تازهای نبود
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
The food was not fit to eat.
U
غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
that was a quasi war
U
جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
It was warm , but not hot .
U
هوا گرم بود ولی داغ نبود
She wasn't any too pleased about his idea.
U
او
[زن]
در مورد ایده او
[مرد]
خیلی خوشحال نبود.
he was in a good temper
U
توی غیظ نبود خلقش بجا بود
parapherna
U
بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
It was an enjoyable performance, if less than ideal.
U
این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
else rule
U
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering.
U
حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
he was nothing of an expert
U
هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
the well was a bad producer
U
ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
Once upon a time .
U
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
recitetion
U
گزارش شز
report generator
U
گزارش زا
reportage
U
گزارش
reports
U
گزارش
account
U
گزارش
reported
U
گزارش
report
U
گزارش
reports
U
گزارش دادن
returns
U
گزارش رسمی
reports
U
گزارش دیدبانی
internal report
U
گزارش داخلی
journals
U
گزارش روزانه
logs
U
گزارش سفرهواپیما
log
U
گزارش سفرهواپیما
action
U
گزارش وضع
actions
U
گزارش وضع
reports
U
گزارش دادن به
journal
U
گزارش روزانه
story
U
روایت گزارش
reported
U
گزارش دیدبانی
bruit
U
گزارش سروصدا
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bark
U
گزارش حرکت
commentaries
U
گزارش رویداد
annual report
U
گزارش سالیانه
commentary
U
گزارش رویداد
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
minute
U
گزارش وقایع
accident reporting
U
گزارش حادثه
report
U
گزارش دادن
command report
U
گزارش فرماندهی
detailed report
U
گزارش مشروح
reported
U
گزارش دادن به
hot report
U
گزارش مهم
annual report
U
گزارش سالانه
reported
U
گزارش دادن
flash report
U
گزارش انی
final report
U
گزارش نهایی
error report
U
گزارش خطا
report
U
گزارش دیدبانی
report
U
گزارش دادن به
edit line
U
خط گزارش وضعیت
account
U
اهمیت گزارش
school report
U
گزارش اموزشگاه
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
wrap up
U
گزارش خلاصه
expertise
U
گزارش اهل فن
report generator
U
مولد گزارش
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
report generation
U
تولید گزارش
report file
U
فایل گزارش
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
viva report
U
گزارش شفاهی
visualreport
U
گزارش بصری
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
situation report
U
گزارش وضعیت
status report
U
گزارش وضعیت
subemit a report
U
گزارش دادن
submit a report
U
گزارش دادن
reportable
U
گزارش دادنی
survey report
U
گزارش بازرسی
technical report
U
گزارش فنی
to give forth
U
گزارش دادن
report writer
U
نویسنده گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
report program
U
برنامه گزارش
viva voting
U
گزارش شفاهی
management report
U
گزارش مدیریت
return
U
گزارش دادن
return
U
گزارش رسمی
returned
U
گزارش دادن
returned
U
گزارش رسمی
returns
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش رسمی
press report
U
گزارش خبری
periodic report
U
گزارش دورهای
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
snap report
U
گزارش فوری یا انی
log
U
گزارش سفرنامه کشتی
logs
U
گزارش سفرنامه کشتی
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
call-ups
U
دستور ارسال گزارش
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
bills
U
گزارش جریان دعوی
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
bill
U
گزارش جریان دعوی
call up
U
دستور ارسال گزارش
call-up
U
دستور ارسال گزارش
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
flash report
U
گزارش برق اسا
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project technical report
U
گزارش فنی طرح
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
contact report
U
گزارش اخذ تماس
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com