Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on my own account
U
بحساب خودم
That is my line ( field ) .
U
خودم این کاره هستم
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
Nobody was there but me.
U
هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
make little of
U
بحساب نیاوردن
the investigation of accounts
U
رسیدگی بحساب
unaccounted
U
بحساب نیامده
on the map
U
بحساب اوردنی
to carry to a
U
بحساب بردن
To take into account (consideration).
U
بحساب آوردن
uncharged
U
بحساب هزینه نیامده
fixes
U
بحساب کسی رسیدن
to pay in
U
بحساب بانک گذاشتن
to go for nothing
U
هیچ بحساب امدن
fix
U
بحساب کسی رسیدن
scored
U
حساب کردن بحساب اوردن
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
scores
U
حساب کردن بحساب اوردن
I reckon she is twenty.
U
بحساب من بیست سالش است
Put it on my account. I'll foot the bill. Charge it to me.
بحساب من بگذار
[پای من حساب کن ]
They consider him as an outsider .
U
اورا غریبه بحساب می آورند
score
U
حساب کردن بحساب اوردن
The campaign was considered to have failed.
U
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
I'm not very hungry, so please don't cook on my account.
U
من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
number one
U
خودم
owns
U
خودم
owning
U
خودم
own
U
خودم
myself
U
من خودم
myself
U
خودم
owned
U
خودم
myself
U
شخص خودم
siree
U
اقای خودم
with my proper eyes
U
با چشم خودم
pon my life
U
بجان خودم
on my own account
U
بابت خودم
for my part
U
از سهم خودم
for my parts
U
از سهم خودم
onmy own responsibility
U
به مسئولیت خودم
sirree
U
اقاجان اقای خودم
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
I cant help it. It is beyond my control.
U
دست خودم نیست
it is my own
U
مال خودم است
With my own capital .
U
با سرمایه شخصی خودم
i may thank myself
U
گناه از خودم است
own
U
شخصی مال خودم
owning
U
شخصی مال خودم
owns
U
شخصی مال خودم
owned
U
شخصی مال خودم
veil of money
U
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
on your own
U
خودم تنهایی
[کاری را کردن]
I can manage that.
<idiom>
U
خودم از پسش برمی آیم.
I could pass for a Greek .
U
می توانم خودم رایونانی جابزنم
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
What a mes I made of my life .
U
دیدی چه بروز خودم آوردم
I wI'll get there somehow.
U
یکجوری خودم را آنجا می رسانم
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
I weighed myself today .
U
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I sat down with no fuss or bother .
U
برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I can manage, thank you.
U
خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
U
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I stayed in concealment until the danger passed.
U
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I should bring you round to my way of thinking .
U
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I wI'll do it on my own responsibility .
U
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I wI'll do that all by myself.
U
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I'm
U
من هستم
am
U
هستم
i am pushed for money
U
هستم
I accidentally locked myself out of the house.
U
من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I wI'll try to catch up.
U
سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
This house is my own .
U
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I'm your age.
U
من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
i feel
U
گرسنه هستم
iam d. to go
U
ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services
U
خدمات او هستم
i have not a dry t. on me
U
سر تا پا خیس هستم
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
U
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club!
U
من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
i await you
U
منتظر شما هستم
i feel sleepy
U
خواب الود هستم
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
I am at your disposal.
U
من دراختیار تان هستم
i am under obligation to him
U
زیر بارمنت او هستم
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
i own that house
U
من صاحب ان خانه هستم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
iam in bad
U
خیلی در تنگی هستم
own a house
U
دارای خانهای هستم
feet dry
U
روی هدف هستم
hitherto
U
تا اینجا
here
U
در اینجا
here
U
اینجا
where
U
اینجا
hither
U
اینجا
hither
U
به اینجا
in these parts
<adv.>
U
در اینجا
in this country
<adv.>
U
در اینجا
so far
U
تا اینجا
thus far
U
تا اینجا
I come from Iran . I am Iranian.
U
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
i owe him &
U
پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life
U
برای جانش دل واپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .
U
با یکی از وزراء نزدیک هستم
We are short of space here .
U
اینجا جا کم داریم
i am a stranger here
U
من اینجا غریبم
up and down
U
اینجا وانجا
here and there
U
اینجا انجا
passim
U
اینجا وانجا
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I am your humble servant . I defer to you .
U
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
i am not made of salt
U
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I know the area more or less .
U
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'll be happy to help
[assist]
you.
U
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm full.
U
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I am very orderly and systematic in my work .
U
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
U
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I have done my homework. I know how to cope .
U
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
Out with them!
U
بروند بیرون
[از اینجا]
!
no one is here
U
هیچکس اینجا نیست
i do not belong here
U
من اهل اینجا نیستم
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
Make some room here.
U
یک قدری اینجا جا باز کن
Come here tomorrow .
U
فردا بیا اینجا
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
i wish to stay here
U
میخواهم اینجا بمانم
i had hom there
U
اینجا گیرش اوردم
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
make oneself scarce
<idiom>
U
دور شو ،از اینجا برو
hereon
U
در این مورد در اینجا
Let us get out of here!
U
برویم از اینجا بیرون!
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
here lies
U
در اینجا دفن است
I wI'll get off here.
U
اینجا پیاده می شوم
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
steadied
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat
U
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
U
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I am prepared for any eventuality.
U
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush.
U
او
[مرد]
با کله اینجا آمد.
I dropped in to say hello.
U
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
The bus to ... stops here.
U
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
He usually drops by to see me .
U
غالبا" می آید اینجا بدیدن من
what is your business here
U
کار شما اینجا چیست
take away your things
U
اسباب خود را از اینجا ببرید
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.
U
ماندن او در اینجا بی فایده است
Is there a car wash?
U
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
None of that here. Nothing doing here.
U
اینجا از این خبرها نیست
He promised me to be here at noon .
U
به من قول داد ظهر اینجا با شد
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
Left out of one place and driven away from another.
<proverb>
U
از آنجا مانده از اینجا رانده .
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
It is extremely hot in here .
U
اینجا بی اندازه گرم است
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
Is there a car wash?
U
آیا اینجا کارواش هست؟
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
I'm dying to know what happened.
U
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
How long can I park here?
U
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
May I park there?
U
ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here?
U
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
How dare he come here .
U
غلط می کند قدم اینجا بگذارد
Just sign here and leave at that .
U
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com