English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
broken weather U هوای بی قرار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
Other Matches
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
air blast U هوای دم
petticoatsfever U هوای زن
moist air U هوای تر
blast roasting U تشویه با هوای دم
dead air U هوای راکد
heavy weather U هوای خراب
humid air U هوای شرجی
liquid air U هوای مایع
heavy weather U هوای طوفانی
humid air U هوای نمناک
intake air U هوای ورودی
hot blast U هوای دم داغ
sweltered U هوای گرم
swelter U هوای گرم
compressed air U هوای فشرده
compressed air U هوای متراکم
exhaust air U هوای خروجی
foul weather U هوای نامساعد
foul weather U هوای خراب
forced draft U هوای با فشار
emergency air U هوای اضطراری
swelters U هوای گرم
carburetor air U هوای کاربراتور
circulationg air U هوای در گردش
air U هوای دم هوا
aired U هوای دم هوا
airs U هوای دم هوا
drippy U هوای گرفته
the open U هوای ازاد
In the open air. U در هوای آزاد.
queen's weather U هوای باز
raininess U هوای بارانی
secondry air U هوای ثانویه
out of doors U در هوای ازاد
open air U در هوای ازاد
stable air U هوای پایدار
temperate climate U اب و هوای معتدل
passion U هوای نفس
out of door U در هوای ازاد
marine climate U اب و هوای دریایی
marsh malaria U هوای مردابی
adverse weather U هوای نامساعد
air breathing U هوای تنفسی
agglutinant U هوای التیام
low air pressure U فشار هوای کم
liquid air U هوای مایع شده
ego trip U تسلیم به هوای نفس
ego trips U تسلیم به هوای نفس
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
warm front U جبهه هوای گرم
cold fronts U پیشان هوای سرد
tire inflation U فشار هوای لاستیک
effulge U برق هوای باز
liquid air container U مخزن هوای مایع
cold front U جبهه هوای سرد
fair weather U دارای هوای صاف
cold front U پیشان هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
forced draft U هوای تحت فشار
heatwave U موج هوای گرم
heatwave U هوای گرم طولانی
heatwaves U هوای گرم طولانی
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
mouthguard U لوله هوای غواص
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
out door court U زمین هوای ازاد
tire pressure U فشار هوای لاستیک
open exercise U ورزش در هوای ازاد
owl light U هوای گرگ و میش
free living U تسلیم هوای نفس
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
saturated air U هوای اشباع شده
secondary airflow U جریان هوای فرعی
intake air U هوای مکیده شده
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
lowered U هوای گرفته وابری
heatwaves U موج هوای گرم
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
blast U هوای دم کوره بلند دم
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
bleed air U هوای کمپرس شده
blow cold U هوای سرد دمیدن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
blasts U هوای دم کوره بلند دم
twilight U هوای گرگ ومیش
lower U هوای گرفته وابری
air compressor U هوای فشرده ساز
air tank U کپسول هوای غواصی
blow hot U هوای گرم دمیدن
mouthpieces U لوله هوای غواص
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
mouthpiece U لوله هوای غواص
dusk U هوای گرگ ومیش
cooling blower U دمنده هوای سرد
warm fronts U جبهه هوای گرم
lowering U هوای گرفته وابری
torchlight U هوای گرگ ومیش
lowers U هوای گرفته وابری
cooling air U هوای سرد کننده
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
air space U قشر هوای دیوار خالی
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
storm door U درب عایق هوای توفانی
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
self will U خود رایی هوای نفس
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
caliduct U پخش کننده هوای گرم
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
smog U هوای الوده به دود وبخار
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
swim bladder U کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
genies U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genie U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
humidor U صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
k valve U شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
tartar U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartars U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
cruise valve U سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic U بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
j valve U سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
redeye U موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
air-conditioned U اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
vibrator U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
self abandoned U رها شده تسلیم هوای نفس شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com