English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
monoplance U هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
neutralize track U هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
witch-hunts U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
elevation tracking U دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
anti air U ضد هواپیمایی
aviation U هواپیمایی
counter air U ضد هواپیمایی
aviate U هواپیمایی کردن
aircraft section U قسمت هواپیمایی
airlines U شرکت هواپیمایی
antiair warfare U جنگ ضد هواپیمایی
airline U شرکت هواپیمایی
sea plane U هواپیمایی دریایی
air officer U افسر هواپیمایی
aviation authority U امور هواپیمایی
avionics U الکترونیک هواپیمایی
aeromechanics U فن مکانیک هواپیمایی
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
aeromechanic U مربوط به مکانیک هواپیمایی
Civil Aviation Organization U سازمان هواپیمایی کشور
fixed geometry U هواپیمایی با بال ثابت
air traffic U رفت و آمد هواپیمایی
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
quadraplane U هواپیمایی با چهار بال روی هم
aviation sotre keeper U انبار دار قسمت هواپیمایی
observations U دیدبانی
espial U دیدبانی
observation U دیدبانی
pursuit U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
choppers U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
variable geometry aircraft U هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
hydro airplane U هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
chopper U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
squadrons U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadron U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
loop-hole U سوراخ دیدبانی
o o line U خط تقسیم دیدبانی
beacon U برج دیدبانی
loophole U سوراخ دیدبانی
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
radar quardship U دیدبانی بارادار
loopholes U سوراخ دیدبانی
observations U دیدبانی اتش
air observation U دیدبانی هوایی
watchtower U برج دیدبانی
observing sector U منطقه دیدبانی
observing sector U قطاع دیدبانی
observing U دیدبانی کردن
observes U دیدبانی کردن
observed U دیدبانی کردن
observe U دیدبانی کردن
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
beacons U برج دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
observation post U پست دیدبانی
observation sector U قطاع دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
aerial observation U دیدبانی هوایی
ground observation U دیدبانی زمینی
neglects U دیدبانی نکنید
army of observation U عده دیدبانی
neglecting U دیدبانی نکنید
direct observation U دیدبانی مستقیم
neglect U دیدبانی نکنید
astronomic observation U دیدبانی نجومی
visual observation U دیدبانی با چشم
visual observation U دیدبانی بصری
watch tower U برج دیدبانی
neglected U دیدبانی نکنید
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
flank observation U دیدبانی جناحی
observation U دیدبانی اتش
report U گزارش دیدبانی
high tailed aircraft U هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
aircraft defective U هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
optical U مربوط به دیدبانی بصری
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
tog method U روش دیدبانی محوری
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
radar beacon U برج دیدبانی رادار
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
observed fire U تیر دیدبانی شده
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
autogyro U هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
streamliner U قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
lifting body U هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
sailwing U هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
follow-up U تعقیب
pursuance U تعقیب
follow-ups U تعقیب
chace U تعقیب
chased U تعقیب
pursuits U تعقیب
venery U تعقیب
continuation U تعقیب
prosecution U تعقیب
pursuant to U در تعقیب
right to sue U حق تعقیب
prosecutions U تعقیب
clampdowns U تعقیب
clampdown U تعقیب
following U تعقیب
further to U در تعقیب
pursuit U تعقیب
litigation U تعقیب
chase U تعقیب
persecution U تعقیب
chases U تعقیب
in continuation of U در تعقیب
chasing U تعقیب
in pursuance of U در تعقیب
hydroplane U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplaned U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplanes U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplaning U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
prosecutors U تعقیب قانونی
prosecutor U تعقیب قانونی
nonsuit U عدم تعقیب
traceable U قابل تعقیب
to follow up U تعقیب کردن
lay by the heels U تعقیب کردن
follow up U تعقیب کردن
indictor U تعقیب کننده
chace U تعقیب کردن
indicter U تعقیب کننده
chive U تعقیب کردن
hue and cry U تعقیب قاتل
criminal prosecution U تعقیب جزایی
trace U تعقیب کردن
lay fast by the heels U تعقیب کردن
legal suit U تعقیب قضایی
liable to prosecution U مورد تعقیب
suability U قابلیت تعقیب
prosecutable U قابل تعقیب
automatic aiming U تعقیب خودکار
automatic tracking U تعقیب خودکار
autotrack U تعقیب خودکار
pursuit course U مسیر تعقیب
pursuable U قابل تعقیب
nonsequitur U عدم تعقیب
nolle proseequi U منع تعقیب
drop track U تعقیب موقوف
pursued U تعقیب کردن
sues U تعقیب کردن
pursues U تعقیب کردن
pursuing U تعقیب کردن
sued U تعقیب کردن
sue U تعقیب کردن
prosecuting U تعقیب کردن
prosecuted U تعقیب کردن
traced U تعقیب کردن
chivied U تعقیب کردن
suing U تعقیب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com