Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
monoplance
U
هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
axial position
U
حالت محوری قرارگاه محوری
breach
U
مین نمیکنند
breaches
U
مین نمیکنند
breached
U
مین نمیکنند
voltage swing
U
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
vibrometer
U
نوسان نگار نوسان سنج
vibrograph
U
نوسان نگار نوسان سنج
oscillogram
U
نوسان سنج نوسان نگار
oscillograph
U
نوسان سنج نوسان نگار
oscilloscope
U
نوسان بین نوسان نما
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
fault
U
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faults
U
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faulted
U
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
counter air
U
ضد هواپیمایی
anti air
U
ضد هواپیمایی
aviation
U
هواپیمایی
test
U
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tests
U
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tested
U
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
sea plane
U
هواپیمایی دریایی
avionics
U
الکترونیک هواپیمایی
aircraft section
U
قسمت هواپیمایی
air officer
U
افسر هواپیمایی
aeromechanics
U
فن مکانیک هواپیمایی
antiair warfare
U
جنگ ضد هواپیمایی
airline
U
شرکت هواپیمایی
airlines
U
شرکت هواپیمایی
aviate
U
هواپیمایی کردن
aviation authority
U
امور هواپیمایی
aeromechanic
U
مربوط به مکانیک هواپیمایی
fixed geometry
U
هواپیمایی با بال ثابت
air traffic
U
رفت و آمد هواپیمایی
Civil Aviation Organization
U
سازمان هواپیمایی کشور
ejection seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejector seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
monaxial
U
یک محوری
axial
U
محوری
rotate
U
محوری
rotated
U
محوری
pivotal
U
محوری
axile
U
محوری
rotates
U
محوری
uniaxial
U
یک محوری
adaxial
U
محوری
triaxial
U
سه محوری
quadraplane
U
هواپیمایی با چهار بال روی هم
aviation sotre keeper
U
انبار دار قسمت هواپیمایی
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
egocentricism
U
خود محوری
end thrust
U
فشار محوری
egocentricity
U
خود محوری
axial flow
U
جریان محوری
sociocentrism
U
جامعه- محوری
pivoting window
U
پنجره محوری
pluriaxial
U
چند محوری
uniaxial bending
U
خمش یک محوری
uniaxial force
U
نیروی تک محوری
thrust
U
فشار محوری
axial flow impulse turbine
U
توربین محوری
axial runout
U
ضربه محوری
trochoid
U
محوری فرفرهای
triaxial shear test
U
ازمایش سه محوری
axial ligation
U
لیگاندپوشی محوری
axial flow turbine
U
توربین محوری
xenocentrism
U
بیگانه محوری
anthropocentrism
U
انسان محوری
thrusting
U
فشار محوری
axial thrust
U
بار محوری
axially parallel
U
در راستای محوری
axially parallel
U
موازی محوری
axial vector
U
بردار محوری
axial section
U
برش محوری
axial position
U
وضعیت محوری
axial stress
U
تنش محوری
orbital overlap
U
همپوشانی محوری
axially symmetric
U
متقارن محوری
axial runout
U
رانش محوری
compass swing
U
چرخش خط محوری
nutation
U
رقص محوری
thrusts
U
فشار محوری
axial runout
U
شوک محوری
axial rake angle
U
زاویه محوری
axial load
U
بار محوری
axial bond
U
پیوند محوری
axial compression
U
فشار محوری
axisymmetric
U
متقارن محوری
axial thrust
U
فشار محوری
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
squadrons
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadron
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
chopper
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
choppers
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
variable geometry aircraft
U
هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
C.A.B.s
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
hydro airplane
U
هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
thrusts
U
بار محوری ضربه
thrust
U
بار محوری ضربه
pivot journal
U
یاطاقان گرد محوری
tog method
U
روش دیدبانی محوری
shaft extension
U
قسمت الحاقی محوری
axial feed method
U
روش تغذیه محوری
offset distance
U
فاصله برون محوری
cylinder roller thrust bearing
U
یاطاقان غلطکی محوری
thrusting
U
بار محوری ضربه
armature end play
U
بازی محوری ارمیچر
angular contact thrust ball bearing
U
بلبرینگ طولی محوری
axial mining
U
مین گذاری محوری
uniaxial
U
دارای یک محور یک محوری
axial rotation symmerty
U
تقارن چرخشی محوری
triaxial compression test
U
ازمایش فشار سه محوری
triaxial deformation
U
تغییر شکل سه محوری
radials
U
محوری مربوط به رادیو
radial
U
محوری مربوط به رادیو
high tailed aircraft
U
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
aircraft defective
U
هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
buttress centres
U
فاصله محوری پشت بندها
parataxic mode
U
شیوه ادراکی خود- محوری
double thrust ball bearing
U
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing
U
یاطاقان با فشار محوری دوبل
drilling thrust
U
فشار محوری مته کاری
directors
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
autogyro
U
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
all weather fighter
U
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
director
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
limiting speed
U
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
sympodium
U
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
rachis
U
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
end play
U
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
reverse flow engine
U
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
streamliner
U
قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
z axis
U
محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
lifting body
U
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
axil
U
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
sailwing
U
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
rotation
U
دوران
cycled
U
دوران
cycles
U
دوران
cycle
U
دوران
vertigo
U
دوران
period
U
دوران
era
U
دوران
gyrations
U
دوران
periods
U
دوران
gyration
U
دوران
circulation
U
دوران
swimming
U
دوران
eras
U
دوران
circulations
U
دوران
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
tilt and swivel
U
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
lives
U
دوران زندگی
life
U
دوران زندگی
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
axis of rotation
U
محور دوران
climacteric
U
دوران یائسگی زن
wartime
U
دوران جنگ
space age
U
دوران کیهان
rotation
U
چرخش دوران
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
circulations
U
دوران خون
angle of rotation
U
زاویه دوران
fulcrum
U
نقطه دوران
aftertime
U
دوران پیری
circulation
U
دوران خون
peacetime
U
دوران صلح
off season
U
در دوران کسادی
rotated
U
دوران کردن
sense of rotation
U
جهت دوران
rotate
U
دوران کردن
revolution
U
چرخش دوران
distance between centers
U
طول دوران
revolution
U
دوران شورش
revolutions
U
چرخش دوران
revolutions
U
دوران شورش
qyaternary
U
دوران چهارم
stound
U
دوران درد
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
rotates
U
دوران کردن
dizzy
U
دچار دوران سر
wifehood
U
دوران زوجیت
plane of rotation
U
سطح دوران
race
U
دوران مسیر
lucid interval
U
دوران افاقه
raced
U
دوران مسیر
races
U
دوران مسیر
paleozoic
U
دوران اول
off season
U
در دوران کم کاری
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
geriatrist
U
امراض دوران پیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com