Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to give the tone
U
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strikes
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
challenge
[of a dog]
U
پارس سگی
[پس از دریافت بوی شکار]
chevy
U
فریاد هنگام شکار
finds
U
یافتن بوی شکار
find
U
یافتن بوی شکار
pass shooting
U
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
retriever
U
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retrievers
U
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
To breathe ones last .
U
نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
recessional hymn
U
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
twanging
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twangs
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
to bark
U
پارس کردن
Our dog braks at strangers .
U
سگ ما به غریبه ها پارس می کند
Whay keep a dog and bark yourself?.
<proverb>
U
چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
Barking dogs seldom bite.
<proverb>
U
سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
hunt
U
شکار
quarries
U
شکار
predatin
U
شکار
quarry
U
شکار
quarrying
U
شکار
ravin
U
شکار
gamey
U
پر از شکار
hunts
U
شکار
hunted
U
شکار
game
U
شکار
prey
U
شکار
hank
U
شکار
gameless
U
بی شکار
chased
U
شکار
chevy
U
شکار
hunting
U
شکار
venery
U
شکار
chases
U
شکار
chase
U
شکار
chace
U
شکار
chasing
U
شکار
hanks
U
شکار
hunted
U
شکار کردن
hunts
U
شکار کردن
falconry
U
شکار با شاهین
shanking
U
شکار کوسه
hunt
U
شکار کردن
shotgunner
U
شکار با تفنگ
predatory habit
U
خوی شکار
predation
U
شکار کردن
to go a hunting
U
شکار رفتن
poniter
U
نوعی سگ شکار ی
fair game
U
شکار مجاز
fair game
U
شکار قانونی
whaling
U
شکار نهنگ
game
U
سرگرمی شکار
hunters
U
اسب شکار
quarries
U
لاشه شکار
quarries
U
شکار موردنظر
quarry
U
لاشه شکار
quarry
U
شکار موردنظر
victim
U
دستخوش شکار
quarrying
U
لاشه شکار
quarrying
U
شکار موردنظر
victims
U
دستخوش شکار
ducking
U
شکار مرغابی
area drive
U
شکار دواندن
hanks
U
طعمه شکار
huntsmen
U
شکار باز
fowling
U
شکار پرنده
huntsman
U
شکار باز
blood sport
U
کشتن شکار
blood sports
U
کشتن شکار
hunting district
U
شکار گاه
hunting ground
U
شکار گاه
shooting
U
شکار باتفنگ
king hunt
U
شاه شکار
hunter
U
اسب شکار
gamy
U
پراز شکار
game law
U
قانون شکار
shootings
U
شکار باتفنگ
game keep
U
پاسبان شکار
gunning
U
شکار با تفنگ
hank
U
طعمه شکار
dragged
U
کشیدن بزور کشیدن
drags
U
کشیدن بزور کشیدن
drag
U
کشیدن بزور کشیدن
deer stalking
U
شکار اهو و گوزن
game
U
شکار گرفته شده
outfitter
U
فروشنده لوازم شکار
prowled
U
درپی شکار گشتن
prowling
U
درپی شکار گشتن
predatorial
U
تغذیه کننده از شکار
prowls
U
درپی شکار گشتن
rabbit
U
شکار خرگوش کردن
prowl
U
درپی شکار گشتن
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
pointer
U
سگ شکاری یابنده شکار
foxhunt
U
شکار روباه باتازی
predatory
U
تغذیه کننده از شکار
hog dress
U
بریدن گلوی شکار
stool
U
گروه فریبنده شکار
shining
U
پیداکردن شکار در شب بانورافکن
outfitters
U
فروشنده لوازم شکار
pointers
U
سگ شکاری یابنده شکار
rabbits
U
شکار خرگوش کردن
ravens
U
شکار طعمه شکاری
check
U
و شدن بوی شکار
checked
U
و شدن بوی شکار
checks
U
و شدن بوی شکار
raven
U
شکار طعمه شکاری
snipes
U
پاشله شکار کردن
cub hunting
U
شکار بچه روباه
sniped
U
پاشله شکار کردن
hunting
U
شکار دشمن یا زیردریایی
bow hunting
U
شکار با تیر و کمان
sniping
U
پاشله شکار کردن
predator
U
تغذیه کننده از شکار
raptatorial
U
لازم برای شکار
predators
U
تغذیه کننده از شکار
snipe
U
پاشله شکار کردن
poach
U
دزدکی شکار کردن
poached
U
دزدکی شکار کردن
poaches
U
دزدکی شکار کردن
raptatory
U
لازم برای شکار
shoots
U
هدف گرفتن شکار
bag
U
شکار کردن با تیر
bags
U
شکار کردن با تیر
shoot
U
هدف گرفتن شکار
to p on any one's preserves
U
در جای قورق شکار کردن
turtle
U
لاک پشت شکار کردن
open season
U
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
foxhounds
U
تازی مخصوص شکار روباه
tufter
U
کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
still hunting
U
شکار باروش در کمین نشستن
wood craft
U
جنگل شناسی از لحاظ شکار
cover
U
بوته زار پناهگاه شکار
coverings
U
بوته زار پناهگاه شکار
covers
U
بوته زار پناهگاه شکار
turtles
U
لاک پشت شکار کردن
closed season
U
فصل منع ماهیگیری یا شکار
decoy shooting
U
شکار به کمک مرغ دام
courses
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
foxhunt
U
باتازی شکار روباه کردن
close season
U
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
predaceous
U
شکاری تغذیه کننده از شکار
to rid to hounds
U
با تازی شکار روباه کردن
to ride to hounds
U
با تازی شکار روباه کردن
falconer
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
predacious
U
شکاری تغذیه کننده از شکار
course
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
hunted
U
اداره کردن تازیها در شکار
falconers
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
jaeger
U
علاقمند به شکار مرد شکارچی
hunts
U
اداره کردن تازیها در شکار
hunt
U
اداره کردن تازیها در شکار
master of
U
سرپرست گروه شکار روباه
foxhound
U
تازی مخصوص شکار روباه
safari
U
سفر برای شکار بزرگ
safaris
U
سفر برای شکار بزرگ
weigh-ins
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
hunting bow
U
کمان بلند و سنگین برای شکار
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
cases
U
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
covert
U
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
wildfowl
U
مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
case
U
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
masks
U
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox-hunting
U
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
gaze hound
U
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
mask
U
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
shoots
U
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
sport
U
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
falconry
U
تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
setters
U
سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com