Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controvert
U
هم ستیز کردن مخالفت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
opposes
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
oppose
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
resists
U
مخالفت کردن با
objects
U
مخالفت کردن
resist
U
مخالفت کردن با
blackball
U
مخالفت کردن
resisting
U
مخالفت کردن با
indirect objects
U
مخالفت کردن
resisted
U
مخالفت کردن با
to set ones face against
U
مخالفت کردن با
oppugn
U
مخالفت کردن با
bucks
U
مخالفت کردن با
buck
U
مخالفت کردن با
direct objects
U
مخالفت کردن
object
U
مخالفت کردن
objecting
U
مخالفت کردن
blackballed
U
مخالفت کردن
objected
U
مخالفت کردن
blackballs
U
مخالفت کردن
blackballing
U
مخالفت کردن
repugn
U
مخالفت کردن با
disagreeing
U
نساختن با مخالفت کردن با
to be in disagreement
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
disagreed
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagrees
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagree
U
نساختن با مخالفت کردن با
withstanding
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contend
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
thwart
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
withstands
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
to be split
[over something]
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
thwarted
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
contends
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
withstood
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contended
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
toil
U
ستیز
toiled
U
ستیز
warfare
U
ستیز
struggled
U
ستیز
struggles
U
ستیز
struggle
U
ستیز
toiling
U
ستیز
antagonists
U
هم ستیز
struggling
U
ستیز
antagonist
U
هم ستیز
warlike
U
ستیز گر
combat
U
ستیز حرب
battle
U
مبارزه ستیز
battled
U
مبارزه ستیز
battles
U
مبارزه ستیز
anarchist
U
سامان ستیز
antisemitic
U
یهود ستیز
combating
U
ستیز حرب
sociopath
U
جامعه ستیز
antisocial
U
جامعه ستیز
combats
U
ستیز حرب
psychopaths
U
جامعه ستیز
battling
U
مبارزه ستیز
combated
U
ستیز حرب
psychopath
U
جامعه ستیز
querulous
U
گله مند ستیز جو
psychopathic personality
U
شخصیت جامعه ستیز
pseudopsychopathic
U
جامعه ستیز کاذب
controversial
U
جدال امیز هم ستیز
mafias
U
سازمان سری دولت ستیز
mafia
U
سازمان سری دولت ستیز
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
oppugnancy
U
مخالفت
divided
<adj.>
U
در مخالفت
disagreements
U
مخالفت
gainsaying
U
مخالفت
gainsaid
U
مخالفت
recusance or sancy
U
مخالفت
obj
U
مخالفت
gainsays
U
مخالفت
opposition
U
مخالفت
disaccord
U
مخالفت
defiance
U
مخالفت
remonstrance
U
مخالفت
contrariety
U
مخالفت
opposeless
U
بی مخالفت
antagonism
U
مخالفت
opponency
U
مخالفت
disagreement
U
مخالفت
factions
U
مخالفت
renitency
U
مخالفت
gainsay
U
مخالفت
contrariness
U
مخالفت
disgreement
U
مخالفت
faction
U
مخالفت
oppugnation
U
مخالفت
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
to kick against a proposal
U
با پیشنهادی مخالفت
obscurantism
U
مخالفت باروشنفکری
repugnance
U
تناقض مخالفت
defiantly
U
از روی مخالفت
incongruousness
U
تباین مخالفت
aversion
U
مخالفت ناسازگاری
paradoxy
U
مخالفت با عقایدعمومی
aversions
U
مخالفت ناسازگاری
contrarious
U
مخالفت امیز
indulged
U
مخالفت نکردن
veto
U
نشانه مخالفت
vetoed
U
نشانه مخالفت
vetoes
U
نشانه مخالفت
vetoing
U
نشانه مخالفت
antagonistic
U
مخالفت امیز
indulging
U
مخالفت نکردن
indulges
U
مخالفت نکردن
indulge
U
مخالفت نکردن
oppugner
U
مخالفت کننده
opposable
U
مخالفت کردنی
abolitionism
U
مخالفت با بردگی
resistance
U
سختی مخالفت
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
antagonistically
U
از روی مخالفت یا دشمنی
obscurantism
U
مخالفت با علم ومعرفت
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
paradoxicality
U
مخالفت باعقاید عمومی
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
adversarial
U
وابسته به مخالفت یا دشمنی
nem con
U
بدون مخالفت کسی است
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
mc carthyism
U
سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
flag discrimination
U
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping
U
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com