Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coessentiality
U
هم جوهری وحدت ماهیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inky
U
جوهری
quintessential
U
جوهری
inkiness
U
جوهری بودن
quintessen tial
U
جوهری وابسته به عنصرپنجم
unification
U
وحدت
unity
U
وحدت
printed
U
حروف جوهری روی کاغذ
prints
U
حروف جوهری روی کاغذ
print
U
حروف جوهری روی کاغذ
monism
U
ایین وحدت
monist
U
وحدت گرا
unity of effort
U
وحدت تلاش
unions
U
وحدت اتصال
union
U
وحدت اتصال
unity
U
وحدت شرکت
unifier
U
موجد وحدت
cabinet soildarity
U
وحدت کابینه
oneness
U
برابری وحدت
monism
U
اعتقاد وحدت خدا
ecumenism
U
وحدت گرایی کلیسایی
pantheism
U
ایین وحدت وجود
pantheistic
U
مبنی بر وحدت وجود
pantheism
U
همه خدایی وحدت وجود
multi strike printer ribbon
U
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
ribbons
U
میله جوهری که بین نوک چاپ و کاغذ قرار دارد
ribbon
U
میله جوهری که بین نوک چاپ و کاغذ قرار دارد
unitarianism
U
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
inks
U
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
ink
U
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
nitrobenzene
U
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
navigate
U
ماهیت
navigated
U
ماهیت
navigating
U
ماهیت
quiddity
U
ماهیت
navigates
U
ماهیت
natures
U
ماهیت
essence
U
ماهیت
nature
U
ماهیت
matters
U
ماهیت جوهر
mertis of the case
U
ماهیت دعوی
nature of the operation
U
ماهیت عملیات
denaturation
U
قلب ماهیت
natures
U
ماهیت خوی
mattering
U
ماهیت جوهر
nature
U
ماهیت خوی
matter
U
ماهیت جوهر
human nature
U
ماهیت آدم
mattered
U
ماهیت جوهر
transubstantiation
U
قلب ماهیت
essence
U
وجود ماهیت
transmutation
U
قلب ماهیت
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
transshape
U
تغییر ماهیت دادن
transubstantiate
U
قلب ماهیت کردن
transmutative
U
قلب ماهیت یافتنی
transmutation
U
قلب ماهیت تکامل
substantiating
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantiates
U
ماهیت جسمانی دادن به
transmutable
U
قلب ماهیت یافتنی
substantiated
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantiate
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantive
U
دارای ماهیت واقعی حقیقی
ipso facto
U
بواسطه ماهیت خود فعل
nature
[of things]
U
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
demur
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
His speech was in the nature of an apology.
U
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
demurs
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
denature
U
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
anthroposophy
U
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
the nature of the case
U
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
objectify
U
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
tenancy in common
U
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
identifies
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmutes
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identifying
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmuted
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
printhead
U
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
identification
U
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com