English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
humnanist U همنوع دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
congener U همنوع
fellowman U همنوع
biotype U همنوع
f.soldier U همنوع
conspecific U همنوع
mitwelt U ارتباط با همنوع
cannibalism U همنوع خواری
humanitarianism U فلسفه همنوع دوستی
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
heart-to-heart U دوست
heart to heart U دوست
unfriended U بی دوست
hydrophilic compound U اب دوست
dienophile U دی ان دوست
friends U دوست
friend U دوست
philogynist U زن دوست
hydrophilic U اب دوست
philoginous U زن دوست
heart-to-hearts U دوست
chums U دوست
chum U دوست
allying U دوست
ally U دوست
bozo U دوست
amicable U دوست
formalist U دوست
friendless U بی دوست
schoolmate U دوست
schoolmates U دوست
buddy U دوست
buddies U دوست
leal U دوست
negrophil U سیاه دوست
negrophil U زنگی دوست
intimado U دوست صمیمی
isophilic U همجنس دوست
kissing kind U باهم دوست
necrophilous U لاشه دوست
lipophilic U چربی دوست
liquorish U نوشابه دوست
lithophilous U سنگ دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand in glove U دوست همراز
heliophilous U افتاب دوست
hemophile U خون دوست
humansit U انسان دوست
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
patiot U میهن دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
I need my e U من دوست دارم
hand and glove U دوست همراز
pen pal U دوست مکاتبهای
xenophile U بیگانه دوست
unlovely U دوست نداشتنی
to make a friend of U دوست شدن با
solomon U صلح دوست
his friend's murder U قتل دوست او
saprophytic U پوده دوست
psychrophilic U سرما دوست
pen pals U دوست مکاتبهای
zoophilic U حیوان دوست
zoophilous U حیوان دوست
pen pal U دوست قلمی
girlfriends U دوست دختر
girlfriend U دوست دختر
family men U زن و بچه دوست
family man U زن و بچه دوست
pen pals U دوست قلمی
careerists U حرفه دوست
careerist U حرفه دوست
pornerastic U جنده دوست
philotechnic U صناعت دوست
oxyphile U اسید دوست
philotechnic U صنعت دوست
oxyphil U اسید دوست
ornithophilous U مرغ دوست
phiadelphian U نوع دوست
phihellenic U یونانی دوست
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
philobiblic U کتاب دوست
philhellenic U دوست یونان
philhellene U دوست یونان
philanthrope U بشر دوست
nucleophile U هسته دوست
cronies U دوست صمیمی
fraternising U دوست بودن
fraternize U دوست بودن
fraternized U دوست بودن
fraternizes U دوست بودن
fraternizing U دوست بودن
dislike U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
disliking U دوست نداشتن
crony U دوست صمیمی
affect U دوست داشتن
affects U دوست داشتن
gregarious U گروده دوست
lovely U دوست داشتنی
sporting U بازی دوست
like U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
fraternises U دوست بودن
humanitarian U بشر دوست
warlike U جنگ دوست
peaceable U صلح دوست
loyalists U دولت دوست
loyalist U دولت دوست
cobber U دوست صمیمی
patriotic U میهن دوست
patriots U وطن دوست
patriot U وطن دوست
expressionist U حالت دوست
friend U دوست کردن
friends U دوست کردن
fraternised U دوست بودن
expressionism U حالت دوست
philanthropists U بشر دوست
philanthropist U بشر دوست
likes U دوست داشتن
social U گروه دوست
loveable U دوست داشتنی
friendly state U کشور دوست
lovelier U دوست داشتنی
rats U دوست بی وفا
cater cousin U دوست صمیمی
lovable U دوست داشتنی
chessist U شطرنج دوست
culturist U فرهگ دوست
dendrophilous U درخت دوست
dislikable U دوست نداشتنی
dislikeable U دوست نداشتنی
francophile U فرانسه دوست
gallophile U فرانسه دوست
francophil U فرانسه دوست
bibliophil U کتاب دوست
likable U دوست داشتنی
likeable U دوست داشتنی
electrophile U الکترون دوست
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
halophilous U نمک دوست
loveliest U دوست داشتنی
boyfriend U دوست پسر
boyfriends U دوست پسر
social U جمعیت دوست
anglophile U انگلیسی دوست
amativeness U دوست داشتن
acidophile U اسید دوست
germanophil U المان دوست
acidophile U ترشی دوست
hail fellow U دوست صمیمی
loved U معشوقه دوست داشتن
love U معشوقه دوست داشتن
endearing U دوست داشتنی کننده
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
This is my friend. U این دوست من است.
I don't like this. من این را دوست ندارم.
patriots U وطن دوست ها [مرد]
dressier U متداول لباس دوست
dressiest U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
hemophile U موجود خون دوست
loves U معشوقه دوست داشتن
saprophytic U دوست دار موادگندیده
savor U فهمیدن دوست داشتن
snake in the grass U خطر نزدیک دوست دو رو
to be good pax U باهم دوست بودن
to keep friends U باهم دوست ماندن
xerophylus plant U گیاه خشک دوست
savours U فهمیدن دوست داشتن
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
celibatarian U عزب یاتجرد دوست
one's second self U دوست صمیمی شخص
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
electrophilic reagent U واکنشگر الکترون دوست
i remain yours truly U دوست صمیمی شما
lyophilic colloid U کلویید حلال دوست
mammonite U ثروت دوست زرپرست
amiable U مهربان دوست داشتنی
nucleophilic reagent U واکنشگر هسته دوست
savouring U فهمیدن دوست داشتن
family men U مرد خانواده - دوست
to have a sweet tooth U شیرینی دوست بودن
I like to be friends with you. U من می خوام با تو دوست بشم.
A steadfast(firm, staunch) friend. U دوست پر وپا قرص
A steadfast (constant) friend. U دوست ثابت وپابر جا
family man U مرد خانواده - دوست
savour U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
to be into somebody [something] <idiom> U کسی [چیزی] را دوست داشتن
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
to dislike somebody [something] U دوست نداشتن کسی [چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com