English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
isophilic U همجنس دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
l like like U بازبا باز کند همجنس با همجنس پرواز
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
congeneric U همجنس
cognate U همجنس
homosexuals U همجنس گرا
uranism U همجنس خواهی
homosexual U همجنس باز
homosexual U همجنس خواه
homosexual U همجنس گرا
homosexuals U همجنس خواه
biotype U ژنوتیپ همجنس
homosexuals U همجنس باز
consubstantiate U همجنس کردن
butch U همجنس باز
gayer U همجنس خواه
inversions U همجنس خواهی
homosexuality U همجنس گرایی
homosexuality U همجنس خواهی
homogeneously U بطور همجنس
homogen U جزء همجنس
homoerotism U همجنس خواهی
inversion U همجنس خواهی
gay U همجنس خواه
assimilative U همجنس کننده
sapphism U همجنس خواهی
gayest U همجنس خواه
gays U همجنس خواه
sapphism U همجنس خواهی زنان
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
tribadism U همجنس خواهی فاعلی
urning U در همجنس خواهی مردان
tribade U همجنس خواه فاعلی
latent homosexuality U همجنس خواهی نهفته
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
cannibal U جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibals U جانوری که همجنس خود را میخورد
physalis U عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
homogen U گروه چند چیز همجنس
stylolite U ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
holophytic U تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
unfriended U بی دوست
heart to heart U دوست
allying U دوست
amicable U دوست
chums U دوست
chum U دوست
heart-to-heart U دوست
heart-to-hearts U دوست
philoginous U زن دوست
bozo U دوست
philogynist U زن دوست
ally U دوست
buddy U دوست
buddies U دوست
leal U دوست
friendless U بی دوست
schoolmates U دوست
schoolmate U دوست
formalist U دوست
hydrophilic compound U اب دوست
dienophile U دی ان دوست
hydrophilic U اب دوست
friend U دوست
friends U دوست
philotechnic U صناعت دوست
oxyphile U اسید دوست
philhellene U دوست یونان
philanthrope U بشر دوست
phihellenic U یونانی دوست
negrophil U سیاه دوست
patiot U میهن دوست
pornerastic U جنده دوست
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
philobiblic U کتاب دوست
philotechnic U صنعت دوست
kissing kind U باهم دوست
nucleophile U هسته دوست
philhellenic U دوست یونان
ornithophilous U مرغ دوست
phiadelphian U نوع دوست
negrophil U زنگی دوست
necrophilous U لاشه دوست
lithophilous U سنگ دوست
liquorish U نوشابه دوست
lipophilic U چربی دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
intimado U دوست صمیمی
oxyphil U اسید دوست
psychrophilic U سرما دوست
his friend's murder U قتل دوست او
I need my e U من دوست دارم
careerists U حرفه دوست
careerist U حرفه دوست
zoophilous U حیوان دوست
zoophilic U حیوان دوست
xenophile U بیگانه دوست
to make a friend of U دوست شدن با
sweet tooth U شیرینی دوست
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
solomon U صلح دوست
saprophytic U پوده دوست
family man U زن و بچه دوست
family men U زن و بچه دوست
unlovely U دوست نداشتنی
pen pals U دوست مکاتبهای
pen pals U دوست قلمی
pen pal U دوست مکاتبهای
pen pal U دوست قلمی
girlfriends U دوست دختر
girlfriend U دوست دختر
lovable U دوست داشتنی
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
chessist U شطرنج دوست
loyalist U دولت دوست
boyfriend U دوست پسر
loyalists U دولت دوست
humanitarian U بشر دوست
likeable U دوست داشتنی
warlike U جنگ دوست
peaceable U صلح دوست
social U جمعیت دوست
boyfriends U دوست پسر
cobber U دوست صمیمی
patriotic U میهن دوست
cater cousin U دوست صمیمی
patriot U وطن دوست
bibliophil U کتاب دوست
patriots U وطن دوست
anglophile U انگلیسی دوست
amativeness U دوست داشتن
acidophile U اسید دوست
acidophile U ترشی دوست
social U گروه دوست
likes U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
dislike U دوست نداشتن
fraternizing U دوست بودن
fraternizes U دوست بودن
fraternized U دوست بودن
fraternize U دوست بودن
friend U دوست کردن
friends U دوست کردن
fraternised U دوست بودن
disliked U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
disliking U دوست نداشتن
like U دوست داشتن
sporting U بازی دوست
gregarious U گروده دوست
affects U دوست داشتن
affect U دوست داشتن
crony U دوست صمیمی
fraternising U دوست بودن
cronies U دوست صمیمی
fraternises U دوست بودن
hemophile U خون دوست
friendly state U کشور دوست
germanophil U المان دوست
philanthropist U بشر دوست
heliophilous U افتاب دوست
lovely U دوست داشتنی
loveliest U دوست داشتنی
lovelier U دوست داشتنی
hail fellow U دوست صمیمی
halophilous U نمک دوست
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
hand and glove U دوست همراز
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand in glove U دوست همراز
gallophile U فرانسه دوست
loveable U دوست داشتنی
rats U دوست بی وفا
francophile U فرانسه دوست
philanthropists U بشر دوست
dendrophilous U درخت دوست
humnanist U همنوع دوست
dislikable U دوست نداشتنی
dislikeable U دوست نداشتنی
electrophile U الکترون دوست
expressionist U حالت دوست
humansit U انسان دوست
culturist U فرهگ دوست
francophil U فرانسه دوست
likable U دوست داشتنی
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
expressionism U حالت دوست
I don't like this. من این را دوست ندارم.
patriots U وطن دوست ها [مرد]
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
love U معشوقه دوست داشتن
This is my friend. U این دوست من است.
dressier U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
loved U معشوقه دوست داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com