Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
passion week
U
هفته مصیبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
struck
U
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
tragedy
U
مصیبت
disasters
U
مصیبت
disaster
U
مصیبت
catastrophe
U
مصیبت
catastrophes
U
مصیبت
sorrow
U
مصیبت
sorrows
U
مصیبت
tragedies
U
مصیبت
affliction
U
مصیبت
afflictions
U
مصیبت
depravation
U
مصیبت
depravement
U
مصیبت
tragical
U
مصیبت امیز
catastrophic
U
مصیبت بار
blighter
U
مصیبت بار
blighters
U
مصیبت بار
affiction
U
مصیبت محنت
catastrophical
U
مصیبت امیز
afflictive
U
مصیبت امیز
calamity
U
مصیبت فاجعه
calamities
U
مصیبت فاجعه
passionary
U
مصیبت نامه
cursing
U
بلا مصیبت
disastrous
U
مصیبت امیز
accidents
U
مصیبت ناگهانی
baleful
U
مصیبت بار
accident
U
مصیبت ناگهانی
bale
U
مصیبت بلا
adversity
ادبار و مصیبت
fateful
<adj.>
U
مصیبت آور
curses
U
بلا مصیبت
bales
U
مصیبت بلا
curse
U
بلا مصیبت
calamitous
U
مصیبت بار خطرناک
disastrously
U
بطور مصیبت امیز
passion play
U
نمایش مصیبت وشهادت
passion plays
U
نمایش مصیبت وشهادت
fatal
U
مصیبت امیز وخیم
blighters
U
شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
blighter
U
شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
weekly
U
هفته به هفته
week
U
هفته
a week
U
یک هفته
per week
U
هر هفته
weeklies
U
هفته به هفته
weeks
U
هفته
passionist
U
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
running days
U
ایام هفته
this d. a week
U
یک هفته از امروز
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
week end
U
اخر هفته
A whole week
U
یک هفته تمام
for a week
U
برای یک هفته
to morrow week
U
از فردا یک هفته
eight day
U
هفته کوک
weekdays
U
روز هفته
weekday
U
روز هفته
f.service
U
نمازمعمولی هفته
fair market
U
هفته بازار
hebdomad
U
هفت هفته
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
midweek
U
میان هفته
last week
U
هفته گذشته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
next week
U
هفته گذشته
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
week day
U
روز معمولی هفته
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
feria
U
یکی از ایام هفته
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
stricken
U
محنت زده مصیبت زده
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day
U
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com