English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
predigestion U هضم سریع و از روی عجله هضم مصنوعی بوسیله دارووغیره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
special handling U ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
speedy U سریع السیر سریع
speediness U سریع السیر سریع
unhurriedly U بی عجله
post U عجله
post- U عجله
forwardness U عجله
posted U عجله
hurriedness U عجله
speeds U عجله
posts U عجله
speeding U عجله
speed U عجله
hastiness U عجله
hasty U با عجله
hustling U عجله
hustles U عجله
hurries U عجله
hurry U عجله
hustle U عجله
haste U عجله
snap U عجله
snapping U عجله
hurrying U عجله
hustled U عجله
unhurried U بی عجله
snapped U عجله
snaps U عجله
in a hurry U در عجله
to make a hurry U عجله کردن
I'm in a hurry. من عجله دارم
expedience U عجله کارمهم
expeditious U از روی عجله
busk U عجله کردن
expediency U عجله کارمهم
busking U عجله کردن
stour U کشمکش عجله
festinate U عجله کردن
speeder U عجله کننده
take your time U عجله نکن
shuffle off U به عجله برداشتن
in a rush <idiom> U عجله داشتن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
to be pressed for time U عجله داشتن
hurry U عجله کردن
get cracking <idiom> U عجله کردن
hurries U عجله کردن
get a move on <idiom> U عجله کردن
hurry up U عجله کنید
hying U عجله کردن
haste U عجله کردن
birr U عجله وسرعت
in a hurried state U در حال عجله
to be under deadline pressure U عجله داشتن
make a hurry U عجله کنید
hold hard U عجله نکنید
hie U عجله کردن
I'm in a hurry. من عجله دارم.
to make haste U عجله کردن
hotfoot U عجله کردن
busked U عجله کردن
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
step on the gas <idiom> U عجله کردن
busks U عجله کردن
hurrying U عجله کردن
precipitous U از روی عجله
step on it <idiom> U عجله کردن
sketchily U از روی عجله ناقص
one-two <idiom> U عجله کار شیطونه
Why all this rush ? U عجله ات برای چیست ؟
make a beeline for something <idiom> U با عجله به جایی رفتن
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
Hurry up !Step on it ! Come on! U یا الله عجله نکن !
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
sketchier U از روی عجله ناقص
sketchiest U از روی عجله ناقص
snatchy U با عجله انجام شده
sketchy U از روی عجله ناقص
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
throw together <idiom> U عجله داشتن ومراقب نبودن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
rush U حمله کردن هجوم با عجله
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
We rushed ( hurried ) back to the train station. U با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
to shake a leg <idiom> U عجله کردن [اصطلاح روزمره]
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
Come on, shake a leg! U عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
Get a move on! U یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
artful U مصنوعی
accrete U مصنوعی
artificial U مصنوعی
man-made U مصنوعی
synthetic U مصنوعی
dummies U مصنوعی
dummy U مصنوعی
man made U مصنوعی
false U مصنوعی
flower work U گل مصنوعی
sophisticated U مصنوعی
postiche U مصنوعی
feigned U مصنوعی
ersatz U مصنوعی
synthesic U مصنوعی
prosthesis U اندام مصنوعی
artefact U محصول مصنوعی
artificial ground U زمین مصنوعی
bridgework U پل دندان مصنوعی
iron lung U ریه مصنوعی
denaturant U تقلبی مصنوعی
artificial daylight U سپیده دم مصنوعی
artificialize U مصنوعی کردن
pontic U دندان مصنوعی
satellites U قمر مصنوعی
synthetic turf U چمن مصنوعی
tartan turf U چمن مصنوعی
hypnosis U خواب مصنوعی
in vitro U در محیط مصنوعی
leatherette U چرم مصنوعی
rayon U ابریشم مصنوعی
sportface U چمن مصنوعی
satellite U قمر مصنوعی
induced ventillation U تهویه مصنوعی
refrigerators U یخچال مصنوعی
astroturf U چمن مصنوعی
artificial horizon U افق مصنوعی
wig U موی مصنوعی
artificial recharge U تغذیه مصنوعی
semisynthetic U نیمه مصنوعی
tactical smoke U دود مصنوعی
artificial respiration U تنفس مصنوعی
artificial lighting U روشنائی مصنوعی
synthetic rubber U لاستیک مصنوعی
synthetic resin U صمغ مصنوعی
synthetic material U ماده مصنوعی
synchronous material U ماده مصنوعی
somnolism U خواب مصنوعی
false U کاذبانه مصنوعی
artificial route U مسیر مصنوعی
artificial lake U دریاچه مصنوعی
nonrepresentational U مصنوعی غیرحاکی
refrigerator U یخچال مصنوعی
artificial stone U سنگ مصنوعی
peruke U موی مصنوعی
decoys U هدف مصنوعی
decoying U هدف مصنوعی
decoyed U هدف مصنوعی
decoy U هدف مصنوعی
man made feature U عارضه مصنوعی
rock work U کوه مصنوعی
pathetism U تنویم مصنوعی
wigs U موی مصنوعی
artificial silk U ابریشم مصنوعی
artificial satellite U قمر مصنوعی
artificial language U زبان مصنوعی
plumper U پستان مصنوعی
catena d'acqua U آبشار مصنوعی
escarpments U پرتگاه مصنوعی
robots U ادم مصنوعی
decoy ships U کشتیهای مصنوعی
cultured pearls U مروارید مصنوعی
cast stone U سنگ مصنوعی
man-made fiber U الیاف مصنوعی
dry fly U پشه مصنوعی
factitiousness U مصنوعی بودن
artifical silk U ابریشم مصنوعی
false horizon U افق مصنوعی
artifical light U روشنایی مصنوعی
artifical leather U چرم مصنوعی
mayfly U طعمهی مصنوعی
false colour U رنگ مصنوعی
glass eye U چشم مصنوعی
contrived scarcity U کمیابی مصنوعی
robot U ادم مصنوعی
butterine U کره مصنوعی
artificial intelligence U هوش مصنوعی
factitious U ساختگی مصنوعی
rockery U کوه مصنوعی
rockeries U کوه مصنوعی
mayflies U طعمهی مصنوعی
denaturation U مصنوعی سازی
cultured pearl U مروارید مصنوعی
bionic U دارایاندام مصنوعی
artifact U محصول مصنوعی
tortoiseshell U لاک مصنوعی
artificial light U نور مصنوعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com