English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collection charge U هزینه وصول مطالبات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
del credere agent U نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
collecting books U وصول مطالبات
collecting debts U وصول مطالبات
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
reviving U وصول مطالبات سوخت شده
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
statement of affairs U وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
collection charge U هزینه وصول
collection charges U هزینه وصول
collection fee U هزینه وصول
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
outstanding claims U مطالبات
verification of debt U تشخیص مطالبات
vertification of debts U تشخیص مطالبات
claim U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claiming U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims U مدعی به مطالبات ادعا کردن
settlement by abandonment U تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
balance of external U liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
bad debt U طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debts U طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
collections U وصول
reception U وصول
receptions U وصول
recovery U وصول
recoveries U وصول
collection U وصول
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
collecting U وصول کردن
receipts U وصول کردن
recoverable U قابل وصول
certificate of receipt U گواهی وصول
levier U مالیات وصول کن
accessibility U قابلیت وصول
line of approach U راه وصول
acknowledgment U اعلام وصول
recipient U وصول کننده
recipients U وصول کننده
outstandingly U وصول نشده
to get in U وصول کردن
collectible U قابل وصول
collect U وصول کردن
get in U وصول کردن
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
recvery U استرداد وصول
cleared cheque U چک وصول شده
outstanding U وصول نشده
recovers U وصول کردن
levied U وصول مالیات
levies U وصول مالیات
levy U وصول مالیات
levying U وصول مالیات
collects U وصول کردن
come at able U قابل وصول
collection order U دستور وصول
recover U وصول کردن
recovering U وصول کردن
collectable U قابل وصول
receipt U اعلام وصول
practicable <adj.> U قابل وصول
possible [doable, feasible] <adj.> U قابل وصول
manageable <adj.> U قابل وصول
makeable <adj.> U قابل وصول
accessible U قابل وصول
achievable <adj.> U قابل وصول
contrivable <adj.> U قابل وصول
doable <adj.> U قابل وصول
feasible <adj.> U قابل وصول
receive U وصول کردن
accession U تابع وصول
makable [spv. makeable] <adj.> U قابل وصول
executable <adj.> U قابل وصول
receives U وصول کردن
receipts U اعلام وصول
makable <adj.> U قابل وصول
receipt U وصول کردن
recoveries U وصول جبران
workable <adj.> U قابل وصول
recovery U وصول جبران
accessible U در دسترس قابل وصول
acknowledge U اعلام وصول کردن
acknowledgement U اعلام وصول رسید
publican U مامور وصول مالیات
publicans U مامور وصول مالیات
acknowledgment U شماره اعلام وصول
receivable U قابل وصول پذیرفتنی
acknowledgments U اعلام وصول رسید
acknowledgements U اعلام وصول رسید
good dept U طلب وصول شدنی
good debt U طلب وصول شدنی
solvency U قابل وصول بودن
acknowledges U اعلام وصول کردن
collecting bank U بانک وصول کننده
acknowledging U اعلام وصول کردن
irrecoverable U غیر قابل وصول
receipts U اعلام وصول نمودن
cashing U وصول کردن نقدکردن
debt enforcement U درخواست طلب وصول
debt collector U وصول کننده طلب
irrecoverably U بطور وصول نشدنی
cashes U وصول کردن نقدکردن
cashed U وصول کردن نقدکردن
receipt U اعلام وصول نمودن
cash U وصول کردن نقدکردن
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
acknowledgements U خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgments U خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
bad debts U طلب غیر قابل وصول
acknowledgement U خبر وصول نامه سپاسگزاری
bad dept U طلبی که امکان وصول ان کم باشد
accessibility U دستیابی پذیری قابلیت وصول
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledges U وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debt U طلب غیر قابل وصول
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledging U وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod U وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange U بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
tonnage rent U حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
feminism U عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pontage U مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets U پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalitions U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
vindictive damages U مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
tabs U هزینه
expense U هزینه
vouchers U هزینه
cost expenditure U هزینه
out goings U هزینه
mise U هزینه
at the expence of U به هزینه
overhead expenses U به هزینه
light expense U هزینه کم
battels U هزینه
at someone expense U به هزینه
outgo U هزینه
overall cost U هزینه کل
outlay U هزینه
outlays U هزینه
expenditures U هزینه ها
tolls U هزینه
tolling U هزینه
toll U هزینه
outgoing U هزینه
benefit cost analysis U هزینه
disbursement U هزینه
outgoings U هزینه
levies U هزینه
voucher U هزینه
expenditure U هزینه
charge U هزینه
charges U هزینه
tab U هزینه
cost U هزینه
levied U هزینه
goings-on U هزینه ها
eight bit system U کم هزینه
levying U هزینه
levy U هزینه
cost benefit ratio U هزینه
total cost U هزینه کل
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
cost of removal U هزینه جابجایی
defrayal U تحمل هزینه
decreasing cost U هزینه نزولی
direct cost U هزینه مستقیم
historical costs U هزینه اولیه
dockage U هزینه اسکله
incremental cost U هزینه نهایی
indirect cost U هزینه غیرمستقیم
cost to entry U هزینه ورود
cost of production U هزینه تولید
differential cost U هزینه نهایی
cost of reproduction U هزینه بازسازی
initial expenses U هزینه ابتدائی
initial expenses U هزینه نخستین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com