Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
business goods
U
کالای تولیدی
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis
U
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
generative
U
تولیدی
output
U
تولیدی
outputs
U
تولیدی
counterproductive
U
ضد تولیدی
productive
U
تولیدی
progenitive
U
تولیدی
productive capacity
U
فرفیت تولیدی
productive work
U
کار تولیدی
productive sector
U
بخش تولیدی
producer's goods
U
مواد تولیدی
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
producer goods
U
کالاهای تولیدی
representative firm
U
بنگاه تولیدی نمونه
atomistic society
U
واحدهای کوچک تولیدی
producer price index
U
شاخص قیمت تولیدی
producer durable equipment
U
تجهیزات با دوام تولیدی
government enterprise
U
موسسات تولیدی دولتی
generation data set
U
مجموعه دادههای تولیدی
finished
U
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
user cost of capital
U
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
two input firm
U
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
value added
U
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
aggregate expenditures
U
هزینههای کل
margin productivity
U
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
margin cost
U
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
overhead costs
U
هزینههای عمومی
personal outlays
U
هزینههای شخصی
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
pilot charges
U
هزینههای راهنما
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
prime costs
U
هزینههای اولیه
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
freight charges
U
هزینههای حمل
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
overhead costs
U
هزینههای اضافی
material costs
U
هزینههای مواد
national expenditures
U
هزینههای ملی
design costs
U
هزینههای طراحی
joint costs
U
هزینههای مشترک
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
anchor dues
U
هزینههای لنگر
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
financial expenses
U
هزینههای مالی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
fixed costs
U
هزینههای ثابت
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
overheads
U
هزینههای عمومی
overheads
U
هزینههای بالاسری
spillover costs
U
هزینههای خارجی
standard costs
U
هزینههای استاندارد
standard costs
U
هزینههای نرمال
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
storage costs
U
هزینههای انبارداری
sunk cost
U
هزینههای اضافی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
capital charges
U
هزینههای سرمایه
capital expenditure
U
هزینههای سرمایهای
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
capital expenditures
U
هزینههای سرمایهای
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
government expenditures
U
هزینههای دولت
increasing cost
U
هزینههای فزاینده
building costs
U
هزینههای ساختمان
competition cost
U
هزینههای رقابتی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
real costs
U
هزینههای واقعی
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی
bank charge
U
هزینههای بانکی
selling costs
U
هزینههای فروش
increasing cost
U
هزینههای صعودی
bank charges
U
هزینههای بانکی
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
cost category
U
هزینههای انجام شده
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
place utility
U
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
correlation
U
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
contingent fund
U
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
elasticity of factor substitution
U
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
producer's goods
U
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
final goods
U
کالای نهائی
easy commodity
U
کالای نا مرغوب
free good
U
کالای رایگان
end item
U
کالای ضروری
economic good
U
کالای اقتصادی
fakement
U
کالای قلب
delivery
U
کالای ارسالی
frustrated cargo
U
کالای سرگردان
rip-offs
U
کالای قلابی
smuggled merchandise
U
کالای قاچاق
in wards
U
کالای رسیده
smuggled goods
U
کالای قاچاق
scaron
U
کالای کمیاب
purpose made
U
کالای سفارشی
inferior good
U
کالای پست
luxury good
U
کالای لوکس
normal good
U
کالای عادی
knit goods
U
کالای کش بافت
labeled cargo
U
کالای ویژه
normal good
U
کالای معمولی
stolen goods
U
کالای مسروقه
the goods in question
U
کالای موردبحث
consignment
U
کالای ارسالی
frustrated cargo
U
کالای متروکه
general cargo
U
کالای معمولی
shipment
[American]
U
کالای ارسالی
giffen good
U
کالای گیفن
Contraband goods.
U
کالای قا چاق
goods afloat
U
کالای در راه
goods in pledge
U
کالای گروی
rip-off
U
کالای قلابی
limited editions
U
کالای محدود
limited edition
U
کالای محدود
wage good
U
کالای مزدی
naval stores
U
کالای دریایی
bonded good
U
کالای گمرکی
importing
U
کالای وارده
contraband
U
کالای قاچاق
contraband
U
کالای غیرمجاز
consumer brand
U
کالای پر مصرف
consigned inventory
U
کالای امانی
importing
U
کالای رسیده
imported
U
کالای رسیده
class ii property
U
کالای طبقه 2
class i property
U
کالای طبقه 1
flotsam
U
کالای اب اورده
imported
U
کالای وارده
consumer goods
U
کالای مصرفی
merchandise
U
کالای تجارتی
import
U
کالای وارده
jetsam
U
کالای اب اورد
shoddy
U
کالای تقلبی
commodity
U
کالای مصرفی
commodities
U
کالای مصرفی
consignments
U
کالای امانی
staple
U
کالای عمده
consumer's goods
U
کالای مصرفی
dead stock
U
کالای بنجل
stapled
U
کالای عمده
stapling
U
کالای عمده
import
U
کالای رسیده
consignment
U
کالای امانی
consignment
U
کالای امانت فروش
ban item
U
کالای ممنوع الورود
velveting
U
کالای مخملی مخمل
staple goods
U
کالای بسیار ضروری
permit goods coveredby
U
کالای موضوع پروانه
swag
U
کالای دزدیده شده
stock in trade
U
موجودی کالای مغازه
inwards
U
واردات کالای رسیده
consignment
U
محموله کالای ارسالی
consignments
U
محموله کالای ارسالی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com