English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The letter hasnt arrived yet. U نامه هنوز نرسیده است
preadolescent U شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
contingent fund U اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
There's more to come. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
impuberate U بتکلیف نرسیده
impuberal U بتکلیف نرسیده
impubic U بتکلیف نرسیده
unripe U نابالغ نرسیده
verjuice U اب ترش میوه نرسیده
prejudicate U نرسیده به حکم کردن
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
the bill is undue U وعده برات نرسیده است
tucket U خوشه نرسیده ذرت هندی
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
sequestrator U کسی که چیز توقیف شدهای رابدست او میسپارند
foundationer U کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
to inlay a printed page U صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
grout curtain U لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
coated chippings U خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
lymphoblast U سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
deadline U موعد
maturity U موعد
date of maturity U موعد
deadlines U موعد
dates U موعد
date U موعد
maturity date U موعد
pigeon milk U خوراک نیمه هضم شدهای که کبوترازچینه دان خوددراورده بجوجههای خودمیدهد
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
defaulted U در موعد مقرر
defaults U در موعد مقرر
defaulting U در موعد مقرر
due date U موعد مقرر
premature U پیش از موعد
overdue U گذشتن موعد
overdue U موعد رسیده
agreed time U موعد مقرر
relevant time U موعد مقرر
date of payment U موعد پرداخت
to fall due U موعد رسیدن
date of maturity U موعد پرداخت
default U در موعد مقرر
expired U گذشته از موعد
overdue U از موعد گذشته منقضی
mature U به موعد چیزی رسیدن
maturity U وعده یا موعد پرداخت
schedule date U موعد طبق برنامه
due U بدهی موعد پرداخت
matures U به موعد چیزی رسیدن
check point U نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
backus naur form U قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
fall due U فرارسیدن موعد پرداخت دین
reddendum U موعد یا مهلت پرداخت اجاره
premature labour U زاییمان پیش از موعد طبیعی
date on which a bill falls due U موعد پرداخت برات یا سفته
septum U حفرههای بینی پره بینی
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
viruses U امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
virus U امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
anticipation U سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
the bill has come to maturity U موعد پرداخت برات منقضی شده است
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
aggregate expenditures U هزینههای کل
normalizes U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
material costs U هزینههای مواد
dock dues U هزینههای لنگرگاه
national expenditures U هزینههای ملی
freight charges U هزینههای حمل
joint costs U هزینههای مشترک
increasing cost U هزینههای صعودی
increasing cost U هزینههای فزاینده
incidental expenses U هزینههای واقعی
transaction costs U هزینههای معاملاتی
implicit costs U هزینههای نامرئی
implicit costs U هزینههای ضمنی
government expenditures U هزینههای دولت
storage costs U هزینههای انبارداری
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed costs U هزینههای ثابت
on costs U هزینههای غیرمستقیم
real costs U هزینههای واقعی
spillover costs U هزینههای خارجی
overhead costs U هزینههای عمومی
prime costs U هزینههای اولیه
standard costs U هزینههای استاندارد
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
financial expenses U هزینههای مالی
pilot charges U هزینههای راهنما
sunk cost U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
supplementary costs U هزینههای اضافی
personal outlays U هزینههای شخصی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
overhead costs U هزینههای بالاسری
operational costs U هزینههای عملیاتی
selling costs U هزینههای فروش
standard costs U هزینههای نرمال
deferred charges U هزینههای انتقالی
bank charge U هزینههای بانکی
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
bank charges U هزینههای بانکی
building costs U هزینههای ساختمان
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
overheads U هزینههای بالاسری
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
comparative costs U هزینههای نسبی
competition cost U هزینههای رقابتی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
capital charges U هزینههای سرمایه
design costs U هزینههای طراحی
anchor dues U هزینههای لنگر
overhead costs U هزینههای اضافی
overheads U هزینههای عمومی
surcharge U درصد هزینههای اضافی
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
surcharges U درصد هزینههای اضافی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
selling costs U هزینههای فروش کالا
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
cost category U هزینههای انجام شده
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
analysis U یات هزینههای محصول جدید
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
dock charges U هزینههای حوض dock-dues : syn
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
not yet <adv.> U نه هنوز
however U هنوز
stills U هنوز
stiller U هنوز
stillest U هنوز
as yet U هنوز
still U هنوز
nevertheless U هنوز
not yet <adv.> U هنوز نه
yet U هنوز
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
unborn U هنوز فاهرنشده
I don't know yet. من هنوز نمیدانم.
i am yet to learnt U من هنوز نمیدانم
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
is he still single? U ایا هنوز تک است
There is yet time. U هنوز وقت هست.
his palce is still open U جای او هنوز خالی
callow U جوجهای که هنوز پردرنیاورده
we are still above ground U هنوز زنده ایم
It is not known yet . It is not settled yet . U هنوز معلوم نیست
Nobody has come yet . U هیچکس هنوز نیامده
How can you ask? U هنوز نمی دانی؟
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
The ice-cream has not set yet. U بستنی هنوز سفت نشده
As you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Having hardly arrived you want to. . . U هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
shoulder U سمت موجی که هنوز نشکسته
it remains to be proved U هنوز ثابت نشده است
shouldered U سمت موجی که هنوز نشکسته
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
shouldering U سمت موجی که هنوز نشکسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com