Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
kilocycle
U
هزار چرخه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
Other Matches
cycle time
U
مدت چرخه زمان چرخه
Loo sanpra
U
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
milfoil
U
بومادران هزار برگ هزار برگ
monocycle
U
یک چرخه
rotation
U
چرخه
monocyle
U
یک چرخه
cyclones
U
چرخه
water cycle
U
چرخه اب
hydrologic cycle
U
چرخه اب
cycle
U
چرخه
trike
U
سه چرخه
velocipede
U
سه چرخه
tricycles
U
سه چرخه
tricycle
U
سه چرخه
tricyclic
U
سه چرخه
cyclone
U
چرخه
cycles
U
چرخه
cycled
U
چرخه
cyclones
U
چرخه باد
cyclone
U
چرخه باد
instruction cycle
U
چرخه دستورالعمل
fetch cycle
U
چرخه واکشی
execution cycle
U
چرخه اجرا
cycle stealing
U
چرخه دزدی
cycle stealing
U
مدت چرخه
execute cycle
U
چرخه اجرا
cycle time
U
مدت چرخه
cycles per second
U
چرخه در ثانیه
duty cycle
U
چرخه کار
design cycle
U
چرخه طراحی
circulation of a vector
U
چرخه بردار
cycling
U
چرخه زنی
carnot cycle
U
چرخه کارنو
life-cycle
U
چرخه زندگی
life-cycles
U
چرخه زندگی
hz
U
چرخه درثانیه
activity cycle
U
چرخه فعالیت
hertz
U
چرخه در ثانیه
biorhythm
U
چرخه زیستی
four cycle
U
چهار چرخه
cardiac cycle
U
چرخه قلبی
display cycle
U
چرخه نمایش
magnetic whirl
U
چرخه مغناطیسی
cycles
U
چرخه زدن
memory cycle
U
چرخه حافظه
menstrual cycle
U
چرخه قاعدگی
minor cycle
U
خرد چرخه
minor cycle
U
چرخه خرد
pedicab
U
سه چرخه پایی
search cycle
U
چرخه جستجو
six by six
U
ماشین شش چرخه
tricar
U
اتومبیل سه چرخه
tropical cyclone
U
چرخه استوایی
megacycle
U
مگا چرخه
megacycle
U
میلیون چرخه
life cycle
U
چرخه دوام
storage cycle
U
چرخه انباره
cycled
U
چرخه زدن
cycled
U
چرخ چرخه
cycle
U
چرخه زدن
cycles
U
چرخ چرخه
cycle
U
چرخ چرخه
machine cycle
U
چرخه ماشین
handlebar
U
دسته دو چرخه
major cycle
U
چرخه بزرگ
major cycle
U
بزرگ چرخه
labyrinthine fret
U
هزار تو
thousandth
U
یک هزار
ten thousand
U
ده هزار
milliped
U
هزار پا
per mill
U
در هزار
per mill
U
در هر هزار
per mil
U
در هزار
mil
U
هزار
multiped
U
هزار پا
milleped
U
هزار پا
one thousand
U
یک هزار
myriad
U
ده هزار
myriads
U
ده هزار
thousand
U
هزار
millions
U
هزار در هزار
thousandths
U
یک هزار
million
U
هزار در هزار
thousands
U
هزار
toothed wheel
U
چرخه دندانه دار
internal cycle time
U
زمان چرخه داخلی
kilomegacycle
U
یک بیلیون چرخه در ثانیه
program development cycle
U
چرخه ایجاد برنامه
gramdfather cycle
U
چرخه پدر بزرگ
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
data processing cycle
U
چرخه پردازش داده
computer processing cycle
U
چرخه پردازش کامپیوتر
citric acid cycle
U
چرخه سیتریک اسید
six by six
U
وسیله نقلیه شش چرخه
born haber cycle
U
چرخه بورن- هابر
reset cycle
U
چرخه باز نشانی
tonnes
U
هزار کیلوگرم
chiliad
U
هزار ساله
myriapoda
U
هزار پایان
tonne
U
هزار کیلوگرم
kilogram
U
هزار گرم
thou
U
یک هزار دلار
milliard
U
هزار میلیون
myriagram
U
ده هزار گرم
kilos
U
هزار گرم
several thousands
U
چندین هزار
thousand and one
U
هزار ویک
kilo
U
در معنای یک هزار
kilo
U
معادل هزار
polypody
U
هزار پایی
kilo
U
هزار گرم
kilos
U
معادل هزار
kilos
U
در معنای یک هزار
myriametre
U
ده هزار متر
myriameter
U
ده هزار متر
myrialitre
U
ده هزار لیتر
spline
U
هزار خار
kilogrammes
U
هزار گرم
diplopodous
U
دارای هزار پا
kilometres
U
هزار متر
millennium
U
هزار سال
millenniums
U
هزار سال
kilometre
U
هزار متر
bimillenary
U
دو هزار ساله
kilometers
U
هزار متر
chiliad
U
هزار عدد
millennia
U
هزار سال
grander
U
هزار دلار
millepore
U
هزار سوراخ
kilograms
U
هزار گرم
grand
U
هزار دلار
grandest
U
هزار دلار
wagonette
U
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
tarantass
U
درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
two thousand tonner
U
کشتی دو هزار تنی
kilos
U
هزار بیت داده
millennial
U
جشن هزار ساله
kilo
U
هزار بیت داده
metric ton
U
تن متریک یا تن هزار کیلویی
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
hectares
U
ده هزار متر مربع
hectare
U
ده هزار متر مربع
kilobaud
U
هزار بیت در ثانیه
omasum
U
هزار لاخئذقث خق ذثق
g
U
در معنای یک هزار میلیون
kips
U
هزار دستورالعمل درثانیه
millenium
U
دوره هزار ساله
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
billionth
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
Kbit
U
معادل هزار بایت
kilohertz
U
هزار سیکل در یک ثانیه
k
U
نشانه بیان یک هزار
billionths
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
yarrow
U
بومادران هزار برگ
trailers
U
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
trailer
U
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
monorail
U
ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
monorails
U
ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
This is only one instance out of many .
U
این یک مورداز هزار تا است
to die a thousand deaths
U
هزار مرگ و میر مردن
kilo
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال قیمت شد
millenial
U
وابسته به دوره هزار ساله
kilos
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
tumbrel or bril
U
ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
flaky pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
gigaflop
U
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
postmillenarian
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillennialist
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
angstrom
U
واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
premillennial
U
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
kiloton weapon
U
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kilos
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
cycle stealing
U
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
null cycle
U
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities
U
جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte
U
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com