Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
legal holiday
U
تعطیلات رسمی وقانونی
standards
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
Wall Street
U
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
bank holiday
U
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
public schools
U
مدارس عمومی
public schools
U
مدارس دولتی
There was a run on the banks .
U
مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
old school tie
U
سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
BACS
U
سیستم حمل پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری در یک شبکه امن
reformatory schools
U
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
head stock
U
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
secure electronic transactions
U
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
bankers automated clearance system
U
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
member banks
U
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
holiday
U
تعطیلات
to take leave
U
به تعطیلات رفتن
hols
U
مخفف تعطیلات
to take a vacation
U
به تعطیلات رفتن
get away from it all
<idiom>
U
به تعطیلات رفتن
bank holidays
U
تعطیلات بانکی
new century schoolbook
U
نوعی طرح حروف خوانا که جهت مجلات و کتابهای درسی مدارس طراحی شده است
holiday by the seaside
[British]
U
تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
U
تعطیلات در کنار دریا
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
vacationer
U
گشتگر ایام تعطیلات
vacationist
U
گشتگر ایام تعطیلات
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
U
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
holiday cottage
U
ویلای اجاره ای برای تعطیلات
Bang went our annul holidays.
U
تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
cad
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
That's the end of our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
vacation
U
تعطیل
holiday
U
تعطیل
vacations
U
تعطیل
standstill
U
تعطیل
prorogation
U
تعطیل
standstil
U
تعطیل
shut down
U
تعطیل
cessation
U
تعطیل
tie-ups
U
تعطیل
tie-up
U
تعطیل
suspensions
U
تعطیل
holidays
U
تعطیل
suspension
U
تعطیل
shuts
U
تعطیل کردن
shut down point
U
نقطه تعطیل
shutting
U
تعطیل شدن
shut down
U
تعطیل شدن
shut down
U
تعطیل کردن
adjournments
U
تعطیل موقتی
holy day
U
تعطیل مذهبی
work stoppage
U
تعطیل در کار
shutting
U
تعطیل کردن
red day
U
روز تعطیل
Sabbath
U
روز تعطیل
shuts
U
تعطیل شدن
shut
U
تعطیل کردن
to close down
U
تعطیل کردن
vacation monthes long
U
تعطیل 3 ماه
poetical
U
حبس تعطیل
prorogue
U
تعطیل کردن
shutdown
U
تعطیل شدن
cut back
U
تعطیل کارخانه
shut
U
تعطیل شدن
prorogue
U
تعطیل شدن
adjournment
U
تعطیل موقتی
make and mand
U
تعطیل نیمروزه
vacated
U
تعطیل کردن
play day
U
روزبیکاری یا تعطیل
vacates
U
تعطیل کردن
vacating
U
تعطیل کردن
shutdowns
U
تعطیل شدن
vacation
U
به تعطیل رفتن
lock out
U
تعطیل کارخانه
holiday
U
تعطیل مذهبی
vacations
U
به تعطیل رفتن
prorogate
U
تعطیل شدن
prorogation of parliament
U
تعطیل مجلس
stop
U
تعطیل کردن
holidays
U
تعطیل مذهبی
vacate
U
تعطیل کردن
stopped
U
تعطیل کردن
stopping
U
تعطیل کردن
stops
U
تعطیل کردن
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
suspend
U
موقتا" تعطیل کردن
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
f. time
U
روزهای تعطیل دادگاه
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
lockups
U
تعطیل کردن اموزشگاه
weekend
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
weekends
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
shutt down
U
تعطیل شدن بستن
Sunday
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
holiday routine
U
برنامه روز تعطیل
rope yarn sunday
U
بعد از فهرروز تعطیل
holyday
U
روز تعطیل مذهبی
lockup
U
تعطیل کردن اموزشگاه
Sundays
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
suspends
U
موقتا" تعطیل کردن
stopping the work
U
تعطیل کردن کار
the parliament is up
U
مجلس تعطیل است
suspending
U
موقتا" تعطیل کردن
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
haste makes waste
U
تعجیل موجب تعطیل است
prorogue
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
to shut down
U
تعطیل شدن پایین اوردن
lockouts
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
lockout
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
prorogate
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
sabbatarianism
U
اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
saint's day
U
روزیکه بیادگاریکی ازپیران یامقدسین تعطیل است
sabbatarian
U
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
pasch
U
عید فصح تعطیلات عید پاک
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
exoskeleton
U
مو و غیره
etcetera
U
و غیره
whatnot
U
غیره
grainer
U
و غیره
queue
U
صف اتوبوس و غیره
etc
U
مخفف و غیره
collective goods
U
پارک و غیره
fallow
U
غیره مزروع
queues
U
صف اتوبوس و غیره
queueing
U
صف اتوبوس و غیره
queued
U
صف اتوبوس و غیره
track and field
U
دیسک و غیره
nieces
U
دختربرادر یا خواهر و غیره
smudgier
U
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
niece
U
دختربرادر یا خواهر و غیره
odometer
U
کیلومتر شماراتومبیل و غیره
smudgiest
U
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy
U
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
kymograph
U
انقباض عضلات و غیره
unexpected
U
غیره مترقبه غیرمنتظره
pitter-patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
webby
U
پر ازتار عنکبوت و غیره
pitter patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
to draw up
U
نوشتن
[چک یا نسخه و غیره]
to make out
U
نوشتن
[چک یا نسخه و غیره]
infrastucture
U
راه اهن و غیره
take-home pay
U
مزد پس از کسر مالیات و غیره
usher
U
راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushered
U
راهنمایا کنترل سینماو غیره
inner tubes
U
لاستیک تویی اتومبیل و غیره
inner tube
U
لاستیک تویی اتومبیل و غیره
silo
U
مخزن زیرزمینی غلات و غیره
dials
U
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
dialed
U
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
ushers
U
راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushering
U
راهنمایا کنترل سینماو غیره
venom
U
زهر مار و عقرب و غیره
Do not admit any outsiders.
U
افراد غیره را راه ندهید
keratosis
U
شاخی شدن پوست و غیره
needled
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
bake
U
پختن
[نان و کیک غیره]
needle
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
dialled
U
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
upholsterer
U
خیاط رومبلی و پرده و غیره
eviscerate
U
روده یا چشم و غیره رادراوردن
clogging
U
گرفتگی
[سوراخ یا لوله و غیره ]
dial
U
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
wheal
U
ورم جای شلاق و غیره
dTbGcles
U
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacles
U
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacle
U
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
whippletree
U
تیر مال بنددرشکه و غیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com