Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
there is nothing like leather
U
هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to perplex a person
U
کسیرا گیج یا حیران کردن کسیرا سرگشته یا مبهوت کردن
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
incongruously
U
بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
clearing houses
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
pseudoscope
U
شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
an inceptive
U
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive verb
U
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to the echo
U
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
This company guarantees prompt delivery of goods.
U
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
keyth rope system
U
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
line of sight
U
خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
to give one a kick
U
کسیرا
nomothetes
U
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
consulage
U
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
to be on one's track
U
رد کسیرا گرفتن
to pinion the arms of a person
U
کت کسیرا بستن
to face any one down
U
کسیرا ازروبردن
to threat any one with death
U
کسیرا بمرگ
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to know a person
U
کسیرا شناختن
to do one right
U
حق کسیرا دادن
to grease any one's palm
U
دم کسیرا دیدن
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
bit
U
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
bits
U
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
to exelude any one from the p
U
کسیرا ازرای بازداشتن
to put one in the wrong
U
کسیرا ثابت کردن
to pull any one's sleeve
U
استین کسیرا کشیدن
to propose a person
U
سلامتی کسیرا گفتن
to pull any one by the sleeve
U
استین کسیرا کشیدن
to pretend to a person's
U
کسیرا خواستگاری کردن
to give one a smack
U
کسیرا ماچ کردن
to give one the lie
U
کسیرا بدروغ کویی
to pander any one's lust
U
دل کسیرا بدست اوردن
to look one up and down
U
کسیرا برانداز کردن
to lead a person a d.
U
کسیرا بزحمت انداختن
to plaster any one with praise
U
کسیرا زیاد ستودن
to keep any one waiting
U
کسیرا چشم براه
to interrupt any one's speech
U
سخن کسیرا گسیختن
to provoke a person to anger
U
کسیرا خشمگین کردن
to inflate any one with pride
U
کسیرا باد کردن
to pull any one's ear
U
کوش کسیرا کشیدن
to provoke a person's anger
U
کسیرا خشمگین کردن
to put any one down for a fool
U
کسیرا نادان شمردن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
to twitch one by the sleeve
U
استین کسیرا کشیدن
to sorrow for any one
U
غصه کسیرا خوردن
to show one out
U
کسیرا از در بیرون کردن
to stand surety for any one
U
ضمانت کسیرا کردن
to send someone packing
U
کسیرا روانه کردن
to take a person's measure
U
اندازه کسیرا گرفتن
maimed
U
کسیرا معیوب کردن
toincrease any one's salary
U
مواجب کسیرا افزودن
to take a person's measure
U
با اخلاق کسیرا ازمودن
to rush any one into danger
U
کسیرا بخطر کشانیدن
maim
U
کسیرا معیوب کردن
maiming
U
کسیرا معیوب کردن
to sel a person a pup
U
کلاه کسیرا برداشتن
to round on any one
U
چغلی کسیرا کردن
maims
U
کسیرا معیوب کردن
to take the p of a person
U
طرف کسیرا گرفتن
to stare any one into silence
U
کسیرا با نگاه خیره از روبردن
to look one up and down
U
بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
to interrupt any one's speech
U
صحبت کسیرا قطع کردن
togive the leg sof
U
کسیرا در کاردشواری یاری کردن
to show one to the door
U
کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
to ring up
U
کسیرا پشت تلفن خواستن
to a the attention of someone
U
خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن
to run any one hard
U
کسیرا سخت دنبال کردن
to gain any ones ear
U
کسیرا اماده شنیدن حرفی
to put anyone to t.
U
کسیرا دردسر یازحمت دادن
to seed a person to c.
U
کسیرا از جامعه بیرون کردن
to give one a squeeze
U
دست کسیرا فشردن یا له کردن
to goad any one into fury
U
کسیرا برانگیزاندن یاخشمگین کردن
to prick the bubble
U
مشت کسیرا باز کردن
to indemnify any one's expense
U
هزینه کسیرا جبران کردن
to buy out anyone
U
سهم یا کسب کسیرا خریدن
appropriation
U
در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
free carrier
U
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
Big Brother
U
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
to pull any one's leg
U
کسیرا دست انداختن یا گول زدن
to pull any one's sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
to put any one through a book
U
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to smile a person into a mood
U
کسیرا با لبخند بحالت ویژهای در ژوردن
to pull any one by the sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
hamstrung
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstringing
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
hamstring
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to give one a shove off
U
کسیرا سیخ زدن یا راه انداختن
hamstrings
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to proclam someone a traitor
U
کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
to pour oil on troubled water
U
خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
gurantee period
U
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
to be rude to any one
U
به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to bow in or out
U
با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
to excuse any ones presence
U
کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
to set a person on his feet
U
معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
center of gyration
U
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
to i.a person for his actions
U
کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
to ran a person hard
U
کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
to show one round
U
کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
to disturb any one's privacy
U
کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to hold any one to ransom
U
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
endorser
U
پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
dying declarations
U
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant
U
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
bar automatic
U
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
aerating agent
U
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
methought
U
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
endless repeat
U
[به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
capstan
U
میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
accelerators
U
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
hook
U
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks
U
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com