English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
so much the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
better U بهتر
all the better U چه بهتر
so much the better for me U بهتر من
better than U بهتر از
ameliorative U بهتر شونده
preferably U بطور بهتر
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
meliorate U بهتر شدن
the best of all U از همه بهتر
on the mend <idiom> U بهتر شدن
amelioration U بهتر شدن
ameliorator U بهتر کننده
cote U بهتر بودن از
ameliorate U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
above rubies U بهتر از یاقوت
modifies U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
So much the better. U دیگه بهتر
to change to the better U بهتر شدن
modifying U بهتر کردن
meliorative U بهتر شونده
ameliorated U بهتر کردن
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
it was no better U هیچ بهتر نبود
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
out act U بهتر انجام دادن از
outplay U بازی بهتر از حریف
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
the better plan is to U بهتر این است که .....
modification U بهتر کردن مدل
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
he works better U او بهتر کار میکند
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
more U بیشتر
further U بیشتر
furthers U بیشتر
as early aspossible U هر چه بیشتر
as much as possible U هر چه بیشتر
it is mostly iron U بیشتر
furthered U بیشتر
for the most part U بیشتر
furthering U بیشتر
rather U بیشتر
the more U بیشتر
the more better the best U هر چه بیشتر
large adv U بیشتر
mostly U بیشتر
mainly U بیشتر
more than U بیشتر از
principally U بیشتر
more and more U هی بیشتر
outshines U بیشتر درخشیدن
nine times out ten U بیشتر اوقات
outshone U بیشتر درخشیدن
majored U بیشتر اعظم
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
surviver U بیشتر عمرکننده
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
outshine U بیشتر درخشیدن
oddson U بیشتر محتمل
better U نیکوتر بیشتر
so many menŠso many minds U عقیده بیشتر
hypercard U یات بیشتر
major U بیشتر اعظم
over crowding U بیشتر باشد
outshining U بیشتر درخشیدن
in the main U بیشتر اصلا
majoring U بیشتر اعظم
outstand U بیشتر ایستادن
further information U آگاهی بیشتر
outsit U بیشتر نشستن از
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
most people U بیشتر مردم
the most that i can do U بیشتر انها
no longer U نه بیشتر [زمانی]
rather ... than U بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
by superir wisdom U با خرد بیشتر
most of them U بیشتر انها
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
multichannel U با بیشتر از یک کانال
better part U قسمت بیشتر
more and more U بیشتر ازبیشتر
no more U نه دیگر [بیشتر]
to overcomein number U بیشتر بودن از
the many U بیشتر مردم
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
as soon as possible U بزودی هرچه بیشتر
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
he makes most noise U او از همه بیشتر صدا یا
full drive U باشتاب هرچه بیشتر
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
extensive cultivation U کار وسرمایه بیشتر
ahead U دارای امتیاز بیشتر
outvote U بیشتر رای بردن از
outvoted U بیشتر رای بردن از
outlived U بیشتر دوام اوردن
outvotes U بیشتر رای بردن از
outvoting U بیشتر رای بردن از
outlive U بیشتر دوام اوردن
outlive U بیشتر زنده بودن از
outlived U بیشتر زنده بودن از
outlives U بیشتر دوام اوردن
outlives U بیشتر زنده بودن از
outliving U بیشتر دوام اوردن
outliving U بیشتر زنده بودن از
like nowhere else <adv.> U بیشتر از هر جای دیگر
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
outlasts U بیشتر طول کشیدن از
outlasting U بیشتر طول کشیدن از
norther U بیشتر بطرف شمال
outwear U بیشتر دوام کردن
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
overlive U بیشتر زنده بودن از
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
outwork U بیشتر کار کردن از
outwalk U بیشتر راه رفتن از
outstand U بیشتر تحمل کردن
outlasted U بیشتر طول کشیدن از
outlast U بیشتر طول کشیدن از
outbids U بیشتر توپ زدن از
outbidding U بیشتر توپ زدن از
outbidded U بیشتر توپ زدن از
outbid U بیشتر توپ زدن از
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
It tends to be blue . It is bluish. U بیشتر برنگ آبی می زند
It does more harm than good . U ضررش از نفعش بیشتر است
semidouble U دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com