Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
borer
U
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bore
U
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores
U
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
punch
U
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punched
U
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punches
U
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
socket
[وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود]
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
at all events
U
بهر وسیله که باشد
to pink out leather
U
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
sounder
U
هرچیزیکه صدامیکند
fillings
U
هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
filling
U
هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
perforation
U
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
newest
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new-
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
throughput
U
بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
status
U
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
U
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
bugged
U
اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
thirl
U
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
signaled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
rates
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
signal
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
rate
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
signalled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
cancellate
U
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
quiescent
U
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
adc
U
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
aliens
U
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
alien
U
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
riddle
U
سوراخ سوراخ کردن
riddles
U
سوراخ سوراخ کردن
readable
U
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
U
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dilly bag
U
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
sight
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
U
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration
U
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
approval by acclamation
U
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
foraminate
U
ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese
U
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
broaching
U
سوراخ کردن
punched
U
سوراخ کردن
drilled
U
سوراخ کردن
broaches
U
سوراخ کردن
scuttle
U
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
U
سوراخ کردن
to set abroach
U
سوراخ کردن
scuttling
U
سوراخ کردن
to pick a hole in
U
سوراخ کردن
steek
U
سوراخ کردن
scuttles
U
سوراخ کردن
punches
U
سوراخ کردن
scuttled
U
سوراخ کردن
drill
U
سوراخ کردن
punch
U
سوراخ کردن
to break open
U
سوراخ کردن
pierce
U
سوراخ کردن
pools
U
سوراخ کردن
pooled
U
سوراخ کردن
pool
U
سوراخ کردن
stab
U
سوراخ کردن
stabbed
U
سوراخ کردن
to burn a hole
U
سوراخ کردن
pierces
U
سوراخ کردن
foraminate
U
سوراخ کردن
wear a hole in
U
سوراخ کردن
delving
U
سوراخ کردن
delves
U
سوراخ کردن
delved
U
سوراخ کردن
perforating
U
سوراخ کردن
perforates
U
سوراخ کردن
delve
U
سوراخ کردن
perforate
U
سوراخ کردن
to drill through
U
سوراخ کردن
to punch a hole in
U
سوراخ کردن
stabs
U
سوراخ کردن
bore
U
سوراخ کردن
gores
U
سوراخ کردن
gored
U
سوراخ کردن
broach
U
سوراخ کردن
gore
U
سوراخ کردن
transfix
U
سوراخ کردن
goring
U
سوراخ کردن
broached
U
سوراخ کردن
bores
U
سوراخ کردن
boring
U
سوراخ کردن
drills
U
سوراخ کردن
incising
U
سوراخ کردن
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
hollow forge
U
سوراخ کردن گرم
to peck a hole in
U
با نوک سوراخ کردن
burr
U
بامته سوراخ کردن
burred
U
بامته سوراخ کردن
burring
U
بامته سوراخ کردن
burrs
U
بامته سوراخ کردن
puncturing
U
سوراخ کردن شکست
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
punctures
U
سوراخ کردن شکست
tusk
U
سوراخ کردن یا کندن
lack vt
U
با گلوله سوراخ کردن
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
pecks
U
بانوک سوراخ کردن
punches
U
مهر کردن سوراخ
pecking
U
بانوک سوراخ کردن
pecked
U
بانوک سوراخ کردن
peck
U
بانوک سوراخ کردن
punched
U
مهر کردن سوراخ
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
puncture
U
سوراخ کردن شکست
tusks
U
سوراخ کردن یا کندن
lancinate
U
بانیزه سوراخ کردن
punch
U
مهر کردن سوراخ
to tear a hole in
U
سوراخ یا پاره کردن
back drill
U
از پشت سوراخ کردن
precision bore
U
سوراخ کردن دقیق
gride
U
سوراخ کردن فرورفتن
prongs
U
باچنگ ک سوراخ کردن
prong
U
باچنگ ک سوراخ کردن
broaching
U
سوراخ کردن قایق
spit
U
سوراخ کردن تف انداختن
pertusion
U
عمل سوراخ کردن
punctured
U
سوراخ کردن شکست
broaches
U
سوراخ کردن قایق
transfixion
U
عمل سوراخ کردن
spits
U
سوراخ کردن تف انداختن
broached
U
سوراخ کردن قایق
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
broach
U
سوراخ کردن قایق
peeps
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
jabs
U
خنجر زدن سوراخ کردن
unkennel
U
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
punctures
U
سوراخ کردن پنچر شدن
punctured
U
سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing
U
سوراخ کردن پنچر شدن
back drilling attachment
U
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
puncture
U
سوراخ کردن پنچر شدن
notches
U
شکاف چوبخط سوراخ کردن
slotting
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
slot
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
slots
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled
U
سوراخ کردن چاه کندن
drill
U
سوراخ کردن چاه کندن
jab
U
خنجر زدن سوراخ کردن
drills
U
سوراخ کردن چاه کندن
notch
U
شکاف چوبخط سوراخ کردن
jabbed
U
خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing
U
خنجر زدن سوراخ کردن
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
charters
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
fraise
U
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
karatonyxis
U
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
ruptures
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
pinhole
U
سوراخ کردن برای گوشی یاز
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
rupture
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com