English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subjugated U منکوب کردن
whelm U منکوب کردن
suppress U منکوب کردن
subjugating U منکوب کردن
suppresses U منکوب کردن
suppressing U منکوب کردن
subjugate U منکوب کردن
subjugates U منکوب کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
over run U طی کردن منکوب کردن
overbearing U منکوب گر
downtrodden U منکوب شده
subduer U منکوب کننده
kaput U منکوب ازکارافتاده
priest ridden U زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
gets U مجاب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
franked U باطل کردن مصون ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
franks U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com