English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
straggle U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggles U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling U هرزه روییدن سرگردان بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
wander U سرگردان بودن
to be on tenters U سرگردان بودن
wandered U سرگردان بودن
to be on tenter hooks U سرگردان بودن
wanders U سرگردان بودن
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
to knock about U سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
strangle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
grow U روییدن
vegetates U روییدن
vegetate U روییدن
grows U روییدن
vegetating U روییدن
vegetated U روییدن
overgrow U بیش از حد روییدن
run riot U بطورهرزه روییدن
to run up U زود روییدن
runabout U سرگردان
runabouts U سرگردان
vortexes U سرگردان
vortices U سرگردان
strays U سرگردان
discursive U سرگردان
stragglers U سرگردان
forlorn U سرگردان
dp U سرگردان
wanderings U سرگردان
wanderer U سرگردان
mazed U سرگردان
wandering U سرگردان
gadabout U سرگردان
vortex U سرگردان
strafe U سرگردان
stray U سرگردان
adrift U سرگردان
erratic U سرگردان
straying U سرگردان
strayed U سرگردان
astray U سرگردان
straggler U سرگردان
strafed U سرگردان
strafes U سرگردان
strays U گم شده یا سرگردان .
frustrated cargo U کالای سرگردان
errant U سرگردان حادثه جو
straggler U فراری سرگردان
to lead a U سرگردان کردن
straying U گم شده یا سرگردان .
stray U گم شده یا سرگردان .
straggles U سرگردان اواره
straggle U سرگردان اواره
extravagate U سرگردان شدن
straggling U سرگردان اواره
straggled U سرگردان اواره
derelict U ناو سرگردان
to go a U سرگردان شدن
stragglers U فراری سرگردان
wander U سرگردان شدن
stray current U جریان سرگردان
eddy current U جریان سرگردان
wandered U سرگردان شدن
wanders U سرگردان شدن
to be [left] stranded U سرگردان شدن
to be in a quandery U سرگردان یامتحیرشدن
divagate U سرگردان شدن
errantly U بطور سرگردان
dodgers U دور سرگردان جاخالی کن
ghost signals U علایم راداری سرگردان
erratically U بطور سیاریا سرگردان
dodger U دور سرگردان جاخالی کن
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
libertines U هرزه
lubricious U هرزه
foulmouthed U هرزه گو
giglot U زن هرزه
lewd U هرزه
profligate U هرزه
giglet U زن هرزه
rakish U هرزه
libertine U هرزه
pornerastic U هرزه
jade U زن هرزه
tarts U زن هرزه
minx U زن هرزه
ribald U هرزه
harlots U هرزه
bawdy U هرزه
lascivious U هرزه
lubricousor lubricious U هرزه
love alce U هرزه
bitches U زن هرزه
bitched U زن هرزه
bitching U زن هرزه
bitch U زن هرزه
immoral U هرزه
limmer U زن هرزه
tart U زن هرزه
harlot U هرزه
salacious U هرزه
rantipole U هرزه
sloven U هرزه
trollop U زن هرزه
rep U زن هرزه
rakehell U هرزه
rakehelly U هرزه
rakes U هرزه
dissolute U هرزه
raking U هرزه
rammish U هرزه
scabrous U هرزه
prurient U هرزه
filth U هرزه
sordid U هرزه
rake U هرزه
licentious U هرزه
sluttish U هرزه
chaining U اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
prater U هرزه درای
broadest U پهناور زن هرزه
broader U پهناور زن هرزه
broad U پهناور زن هرزه
loosest U هرزه بی بندوبار
obscence U هرزه وقیح
famester U ادم هرزه
perverse U گمراه هرزه
weedy U پر از علف هرزه
lechers U ادم هرزه
goat U مرد هرزه
goats U مرد هرزه
cackles U هرزه درایی
lecher U ادم هرزه
pornography U هرزه نگاری
reprobate U هرزه محرومیت
cackled U هرزه درایی
philistine U ادم هرزه
philistia U ادم هرزه
nighthawk U هرزه شب گرد
cackle U هرزه درایی
cackling U هرزه درایی
philistines U ادم هرزه
reprobates U هرزه محرومیت
prattfall U هرزه درای
rankly U بطورهرزه یا هرزه
roue U ادم هرزه
swivels U هرزه گرد
swivelled U هرزه گرد
swivel U هرزه گرد
weeding U علف هرزه
loose U هرزه بی بندوبار
rep U مرد هرزه
demimonde U زنان هرزه
graceless U هرزه بی فرافت
debauchee U ادم هرزه
debauch U هرزه کردن
brushes U علف هرزه
brush U علف هرزه
dander U هرزه گرد
crapulent U هرزه خور
weeded U علف هرزه
whoremaster U ادم هرزه
weed U علف هرزه
looser U هرزه بی بندوبار
lasciviously U هرزه وار
forb U علف هرزه
frivolity U هرزه درایی
palaver U هرزه درایی
foulmouthed U هرزه دهن
footle U هرزه درایی
gangue U هرزه سنگ
whoremonger U ادم هرزه
gamester U هرزه و مهمل
looser U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
blackgurad U ولگرد ادم هرزه
perversely U بطور هرزه یافاسد
journal U شفت هرزه گرد
journals U شفت هرزه گرد
jaw U هرزه درایی کردن
gas bag U یاوه سرا هرزه گو
weediness U پوشیدگی ازعلف هرزه
he has a loose conduct U ادم هرزه ایست
jaws U هرزه درایی کردن
Pica [disorder] U هرزه خواری [پزشکی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com