Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
linear target
U
هدفهای درخط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
target system
U
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
deep targets
U
هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
in range with
U
درخط
lateral
U
واقع درخط افقی
less than release unit
U
یکان درخط ترابری
laterad
U
واقع درخط افقی
draw up
<idiom>
U
دست بردن درخط
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
have dibs on
<idiom>
U
درخط استفاده از چیزی بودن
rectilinear
U
سیر کننده درخط مستقیم
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
successive objective
U
هدفهای متوالی
economic ends
U
هدفهای اقتصادی
deep targets
U
هدفهای عمیق
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
national objectives
U
هدفهای ملی
linear target
U
هدفهای خطی
surface targets
U
هدفهای سطحی
substitute goals
U
هدفهای جانشین
trap shoot
U
تیراندازی به هدفهای متحرک
surface targets
U
هدفهای روی سطح اب
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
joint strategic objectives
U
هدفهای مشترک استراتژیکی
air target chart
U
نقشه هدفهای هوایی
crossing target
U
هدفهای متحرک عرضی
trap house
U
محل خروج هدفهای متحرک
target chart
U
نقشه هدفهای بمباران هوایی
trap gun
U
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
subaqueous ranging
U
تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
high pheasant
U
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
air target material program
U
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
strafing
U
به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
quick fire
U
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
strafing
U
زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
rehyphenation
U
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
subaqueous ranging
U
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
target dossiers
U
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
air target mosaic
U
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
controvrsism
U
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
antimateriel ammunition
U
مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com