English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
taxiway U راه تاکسی یا باند تاکسی
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
course light U روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
approach schedule U برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
taxies U تاکسی کردن
taxiing U تاکسی کردن
taxied U تاکسی کردن
taxi U تاکسی کردن
taxiway U مسیر تاکسی کردن
turn off guidance U راهنمای تاکسی کردن هواپیما
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
interband transition U انتقال باند- باند
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
control surface U کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
straps U باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
strap U باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
guide U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
rede U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
convey U هدایت کردن
conduct U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
directing U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
guides U هدایت کردن
convect U هدایت کردن
steering U هدایت کردن
conducts U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
navigated U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
directed U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
directs U هدایت کردن
con U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن بردن
conduct U هدایت کردن بردن
conducts U هدایت کردن بردن
fire direction U هدایت کردن اتش
direction U مسیر هدایت کردن
conducting U هدایت کردن بردن
debunk U کسی را اگاه و هدایت کردن
leads U هدایت کردن بست اتصال
canalize U هدایت اجباری منشعب کردن
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
lead U هدایت کردن بست اتصال
debunking U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunks U کسی را اگاه و هدایت کردن
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
leads U راهنمایی کردن هدایت کردن
conducts U اجرا کردن هدایت کردن
presiding U اداره کردن هدایت کردن
presided U اداره کردن هدایت کردن
conducting U اجرا کردن هدایت کردن
preside U اداره کردن هدایت کردن
conducted U اجرا کردن هدایت کردن
lead U راهنمایی کردن هدایت کردن
steered U راهنمایی کردن هدایت کردن
steered U هدایت کردن راهنمایی کردن
steer U هدایت کردن راهنمایی کردن
steers U راهنمایی کردن هدایت کردن
steers U هدایت کردن راهنمایی کردن
steer U راهنمایی کردن هدایت کردن
direct U اداره کردن هدایت کردن
directed U اداره کردن هدایت کردن
directs U اداره کردن هدایت کردن
presides U اداره کردن هدایت کردن
conduct U اجرا کردن هدایت کردن
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
Taxi! U تاکسی!
cabs U تاکسی
taxicabs U تاکسی
taxicab U تاکسی
shore boat U تاکسی اب
Taxi U تاکسی
cab U تاکسی
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
taxied U تاکسی خودروی
taxies U تاکسی خودروی
taxi U تاکسی یا خودروی
taxi U تاکسی خودروی
taxied U تاکسی یا خودروی
cabbies U راننده تاکسی
cab driver U رانندهی تاکسی
cab drivers U رانندهی تاکسی
taxiing U تاکسی یا خودروی
shore boat U تاکسی ساحلی
taxiing U تاکسی خودروی
taximan U راننده تاکسی
taxies U تاکسی یا خودروی
cabbie U راننده تاکسی
cabstand U توقفگاه تاکسی
cabman U راننده تاکسی
cabby U راننده تاکسی
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
taximeter U مسافت نمای تاکسی
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
taxiway U جاده یا راه تاکسی رو فرودگاه
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
The cab neared [approached] 20th Street. U تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
minicab U اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
taximeter U نشان دهنده کرایه تاکسی
minicabs U اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
cruisers U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cruiser U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
Take this luggage to the taxi, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
bands U باند
band width U باند
band U باند
Take this luggage to the bus, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
landing strips U باند فرود
landing strip U باند فرود
strapping U باند پیچی
wave band U باند موج
strip U باند فرود
air strip U باند فرودگاه
band width U پهنای باند
Gate U ورودی به باند
interband U باند میانی
wideband U پهنای باند
side band U باند کناری
waveband U باند موج
Citizens' Band U باند شهروندان
j band U باند فرکانس
airstrip U باند فرودگاه
photographic strip U باند عکاسی
intermediate band U باند میانی
k band U باند فرکانس
x band U باند- ایکس
p band U باند فرکانس
approach line U خط تقرب به باند
x band U باند فرکانس
approach route U مسیرفرود به باند
side band U ساید باند
wavebands U باند موج
Citizens' Band U باند خصوصی
hachi maki U باند دور سر
run way U باند فرود
band U باند بانداژ
frequency band U باند فرکانس
airstrips U باند فرودگاه
bands U باند بانداژ
runway U باند فرودگاه
runways U باند فرودگاه
runways U باند پرواز
energy band U باند انرژی
frequency band U باند بسامد
runway U باند پرواز
error band U باند خطا
bandwidth U پهنای باند
guard band U باند نگهبان
broad band U پهن باند
baseband U باند پایه
broad band U باند پهن
broadband U پهن باند
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com