Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wire
U
هادی فلزی نازک
wires
U
هادی فلزی نازک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
metallic oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی
metal foil
ورق نازک فلزی
complementary metal oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
dimpling
U
پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی
blowout disc
U
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
rf
U
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
helical wave guide
U
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
circuits
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
electroluminescent
U
صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
insulates
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductor
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
conductor rail
U
ریل هادی شمش هادی
shield
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
photoconductive
U
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
cable weft
U
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
guide
U
هادی
directorial
U
هادی
leading line
U
خط هادی
guided
U
هادی
guides
U
هادی
conductor
U
هادی
steerer
U
هادی
directors
U
هادی
cable
U
هادی
conductors
U
هادی
director
U
هادی
ductile
U
هادی
cabled
U
هادی
lead
U
هادی
electric conductor
U
هادی
leads
U
هادی
lizard
U
بند هادی
directress
U
هادی خط راهنما
directrix
U
هادی خط راهنما
noninductive
U
غیر هادی
duct
U
لوله هادی
dredging ladder
U
هادی سطل
electric conductor
U
هادی الکتریسیته
solid state
U
نیمه هادی
conductor resistance
U
مقاومت هادی
director sight
U
دوربین هادی
directing staff
U
ستاد هادی
conductor
U
هادی رسانا
conductor
U
سیم هادی
conductor rail
U
شینه هادی
conductor current
U
جریان هادی
conductive silver
U
نقره هادی
conducting staff
U
ستاد هادی
circuit line
U
هادی جریان
conductors
U
هادی رسانا
conductors
U
سیم هادی
water main
U
لوله هادی اب
lizards
U
بند هادی
water mains
U
لوله هادی اب
superconductor
U
فوق هادی
electric conductor
U
هادی برق
superconductors
U
فوق هادی
superconducter
U
مافوق هادی
leads
U
کابل هادی
semicinductor
U
نیمه هادی
semi conductor
U
نیمه هادی
lead
U
سبقت هادی
lead
U
غلاف هادی
wireway
U
سیم هادی
light quide
U
هادی نور
light pipe
U
هادی نور
lead
U
کابل هادی
leads
U
سبقت هادی
leads
U
غلاف هادی
vascular tissue
U
بافت هادی
heat conductor
U
هادی حرارت
bus bar
U
ریل هادی
single core
U
هادی تک رشتهای
twin conductor
U
هادی دوبل
valve guide
U
هادی سوپاپ
single conductor
U
هادی تک رشتهای
guide bank
U
دیوار هادی سد
guide flag
U
پرچم هادی
guide vane
U
تیغه هادی
internal conductor
U
سیم هادی
ideal conductor
U
هادی ایده ال
light guide
U
هادی نور
solid state cartridge
U
کارتریج نیمه هادی
p type semiconductor
U
نیمه هادی نوع "پی "
semiconductor device
U
دستگاه نیمه هادی
semiconductor memory
U
حافظه نیمه هادی
superconducting computers
U
کامپیوترهای مافوق هادی
semiconductor storage
U
حافظه نیمه هادی
polestar
U
هادی مورد توجه
ohmage
U
مقاومت هادی برق
gallium arsenide
U
قطعه نیمه هادی
insulated conductor
U
هادی عایق شده
lead in
U
مدار هادی اشتعال
current carring wire
U
سیم هادی جریان
n type semiconductor
U
نیمه هادی نوع N
nonconductor
U
جسم غیر هادی
nozzle guide vane
U
تیغههای هادی یا راهنما
port
U
شیار هادی دهانه
wave guide
U
هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
solid-state
U
مربوط به وسایل نیمه هادی
quadrattrix
U
راهنمای تربیع منحنی هادی
conductors
U
وسیله هادی اجرا کننده
integrate semiconductor circuit
U
مدار نیمه هادی مجتمع
photoconductor
U
هادی حساس نسبت به نور
conductor
U
وسیله هادی اجرا کننده
soft hearted
U
نازک دل
feather edged
U
لب نازک
softhearted
U
نازک دل
fragile
U
نازک
egg shell
U
نازک
soft-hearted
U
نازک دل
papyraceous
U
نازک
frailest
U
نازک
frailer
U
نازک
frail
U
نازک
perone
U
نازک نی
slims
U
نازک
attenute
U
نازک
slim
U
نازک
slimmed
U
نازک
slimmest
U
نازک
touchy
U
دل نازک
thinned
U
نازک
tender hearted
U
دل نازک
tender hearted
U
نازک دل
tendering
U
نازک
tenderest
U
نازک
svelt
U
نازک
tendered
U
نازک
tender
U
نازک
tenuous
U
نازک
gossamer
U
نازک
fine
U
نازک
thins
U
نازک
tenderhearted
<adj.>
U
دل نازک
tinnily
U
نازک
thinners
U
نازک
eggshells
U
نازک
eggshell
U
نازک
thin
U
نازک
thinnest
U
نازک
tenderhearted
U
دل نازک
finest
U
نازک
touchier
U
دل نازک
young ice
U
یخ نازک
touchiest
U
دل نازک
ethereal
U
نازک
slimming
U
نازک
fined
U
نازک
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
diathermic
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
variable camber
U
سطوح هادی گاز به داخل توربین
electric
U
حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
doubled
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
conductors
U
هادی جریان برق رشته سیم
low gap semiconductor
U
نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
doubled up
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
diathermanous
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
current
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
nonsparking
U
ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
currents
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
conductor
U
هادی جریان برق رشته سیم
verglas
U
قشر نازک یخ
cords
U
طناب نازک
thinned
U
نازک شدن
gold leaf
U
زرورق نازک
thready
U
نازک چسبناک
thinned
U
نازک کردن
thin skinned
U
نازک نارنجی
thin skinned
U
پوست نازک
cord
U
طناب نازک
pellicle
U
پوسته نازک
finishing
U
نازک کاری
thinners
U
نازک کردن
thins
U
نازک شدن
thins
U
نازک کردن
softer
U
مهربان نازک
soft
U
مهربان نازک
softest
U
مهربان نازک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com