Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pack a jury
U
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
assayer
U
دینارسنج
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
inspectorate
U
هئیت بازرسان
inspectorates
U
هئیت بازرسان
ptolemaic system
U
هئیت بطلیموسی
financial mission
U
هئیت مامورین مالی
corps diplomatique
U
هئیت نمایندگان سیاسی
editorial board
U
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
lord chancellor
U
رئیس کل داوران
jury
U
هیات داوران
juries
U
هیئت داوران
jury
U
هیئت داوران
juries
U
هیات داوران
referee's dressing room
U
رختکن داوران
marshals
U
داوران کنار مسیر
marshalled
U
داوران کنار مسیر
marshaling
U
داوران کنار مسیر
marshaled
U
داوران کنار مسیر
marshal
U
داوران کنار مسیر
hant
U
شور داوران کاراته
split decision
U
رای اکثریت داوران
clerk of the course
U
منشی گروه داوران
matmen
U
مجموع کشتی گیران و داوران
abstains
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstained
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstain
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstaining
U
خودداری داوران ازدادن رای
committee boat
U
قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
homologate
U
تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
rhadamanthus
U
نام یکی از داوران جهان پایین
the judges were influenced by
U
داوران زیر نفوذ او واقع شدند
award
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
homologate
U
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
postal match
U
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
juries
U
هیات منصفه
juries
U
هیئت منصفه
petty jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیئت منصفه
trial jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیات منصفه
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
grand jury
U
هیات منصفه عالی
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
forewoman
U
سخنگوی هیات منصفه
jury man
U
عضو هیات منصفه
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
grand juries
U
هیات منصفه عالی
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
foreman
U
سخنگوی هیات منصفه
foremen
U
سخنگوی هیات منصفه
jurors
U
عضو هیات منصفه
jurors
U
عضو هیئت منصفه
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
verdict
U
رای هیات منصفه
juror
U
عضو هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
juror
U
عضو هیئت منصفه
verdicts
U
رای هیات منصفه
forelady
U
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
verdict
U
رای هیئت منصفه فتوی
challenging a juror
U
جرح عضو هیات منصفه
verdicts
U
رای هیئت منصفه فتوی
withdrawing a juror
U
حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
embracery
U
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
struck
U
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
embraceor
U
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
riders
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge
U
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
provcation
U
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com