English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 256 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
semicinductor U نیمه هادی
semi conductor U نیمه هادی
solid state U نیمه هادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
led U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
mask U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
masks U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
die U قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
light U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
transistor U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistors U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistors U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
oxide U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxides U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
silicon U محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
silicon U عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
wafer U تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
wafers U تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
solid-state U وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
solid-state U مربوط به وسایل نیمه هادی
microchip U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
chip U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
complementary metal oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
diode U دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
dtl U Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
ebam U Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
fet U Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
gallium arsenide U قطعه نیمه هادی
integrate semiconductor circuit U مدار نیمه هادی مجتمع
integrated circuit U مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
jumbo chip U مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
low gap semiconductor U نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
metal oxide semiconductor U روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
metallic oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی
mos U روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
n type semiconductor U نیمه هادی نوع N
npn transistor U طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
p type semiconductor U نیمه هادی نوع "پی "
p channel mos U تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
photoresist U فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
pnp transistor U emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
semiconductor device U دستگاه نیمه هادی
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
semiconductor storage U حافظه نیمه هادی
solid state cartridge U کارتریج نیمه هادی
varistor U مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
Other Matches
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductors U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductor U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
conductor rail U ریل هادی شمش هادی
shield U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
photoconductive U هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
directorial U هادی
leading line U خط هادی
conductor U هادی
cabled U هادی
lead U هادی
conductors U هادی
directors U هادی
cable U هادی
director U هادی
electric conductor U هادی
steerer U هادی
ductile U هادی
leads U هادی
guide U هادی
guides U هادی
guided U هادی
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
circuit line U هادی جریان
electric conductor U هادی الکتریسیته
bus bar U ریل هادی
electric conductor U هادی برق
conductor current U جریان هادی
internal conductor U سیم هادی
wireway U سیم هادی
superconductors U فوق هادی
conductor resistance U مقاومت هادی
directing staff U ستاد هادی
water mains U لوله هادی اب
director sight U دوربین هادی
guide bank U دیوار هادی سد
guide flag U پرچم هادی
guide vane U تیغه هادی
heat conductor U هادی حرارت
water main U لوله هادی اب
conductor rail U شینه هادی
dredging ladder U هادی سطل
ideal conductor U هادی ایده ال
directrix U هادی خط راهنما
directress U هادی خط راهنما
conducting staff U ستاد هادی
conductive silver U نقره هادی
superconductor U فوق هادی
vascular tissue U بافت هادی
valve guide U هادی سوپاپ
light guide U هادی نور
leads U کابل هادی
leads U غلاف هادی
conductors U سیم هادی
conductors U هادی رسانا
leads U سبقت هادی
superconducter U مافوق هادی
twin conductor U هادی دوبل
conductor U سیم هادی
conductor U هادی رسانا
light quide U هادی نور
lead U کابل هادی
duct U لوله هادی
lizards U بند هادی
noninductive U غیر هادی
single core U هادی تک رشتهای
lizard U بند هادی
light pipe U هادی نور
lead U سبقت هادی
single conductor U هادی تک رشتهای
lead U غلاف هادی
wire U هادی فلزی نازک
ohmage U مقاومت هادی برق
wires U هادی فلزی نازک
nozzle guide vane U تیغههای هادی یا راهنما
lead in U مدار هادی اشتعال
nonconductor U جسم غیر هادی
port U شیار هادی دهانه
superconducting computers U کامپیوترهای مافوق هادی
current carring wire U سیم هادی جریان
insulated conductor U هادی عایق شده
polestar U هادی مورد توجه
guides post U نفر هادی مستقر شوید
wave guide U هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
quadrattrix U راهنمای تربیع منحنی هادی
conductors U وسیله هادی اجرا کننده
conductor U وسیله هادی اجرا کننده
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
current U حرکت قط عات بار دار در یک هادی
diathermic U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
variable camber U سطوح هادی گاز به داخل توربین
currents U حرکت قط عات بار دار در یک هادی
diathermanous U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
electric U حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled up U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
conductors U هادی جریان برق رشته سیم
nonsparking U ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
conductor U هادی جریان برق رشته سیم
leader U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leaders U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
conductors U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
coupler U وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
bathyconductograph U وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب
conductor U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
jumper U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
in noon of night U در نیمه شب
division line U خط نیمه
moiety U نیمه
part way U نیمه
half deck U نیمه پل
stiffish U نیمه شق
semis U نیمه
mid U نیمه
midnight U نیمه شب
semi U نیمه
mid- U نیمه
semierect U نیمه ایستاده
semidomesticated U نیمه اهلی
semidome U نیمه گنبد
semidivine U نیمه خدا
semidivine U نیمه الهی
semidetached U نیمه مجزا
semiconscious U نیمه بیهوش
semicrystalline U نیمه بلورین
semicrystalline U نیمه متبلور
subconscious U نیمه اگاه
semierect U نیمه قائم
semifinal U نیمه نهایی
semilog U نیمه لگاریتمی
semiliquid U نیمه مایع
semilate U نیمه دیررس
semihard U نیمه محکم
semihard U نیمه سخت
semigloss U نیمه شفاف
semigloss U نیمه درخشان
semiformal U نیمه رسمی
semifluid U نیمه ابکی
semifixed U نیمه ثابت
semiconscious U نیمه اگاه
semiconscious U نیمه هوشیار
semiaquatic U نیمه ابزی
semiactive U نیمه فعال
semi trailer U نیمه یدک
semi skilled U نیمه ماهر
semi official U نیمه رسمی
second half U نیمه دوم
quasi convex U نیمه محدب
quasi concave U نیمه مقعر
quasi commercial U نیمه بازرگانی
quasi public U نیمه عمومی
quasi public U نیمه دولتی
quasi private U نیمه خصوصی
semiofficial U نیمه رسمی
semiarboreal U نیمه درختی
semiarid U نیمه خشک
subconsciously U نیمه هشیار
subconsciously U نیمه اگاه
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semicolonial U نیمه مستعمره
semicolonial U نیمه ازاد
semi mechanization U نیمه مکانیزه
semi literate U نیمه نویسا
semi independent U نیمه مستقل
semicivilized U نیمه متمدن
semicinductor U نیمه رسانا
semiautomatic U نیمه خودکار
preconscious U نیمه هشیار
half-column U نیمه ستون
half U نیمه نخست
half-timbered U نیمه چوبی
translucent U نیمه شفاف
first half U نیمه نخست
half-time U نیمه نخست
part time U نیمه وقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com