Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
wrack
U
کشتی شکستگی
shipwrecks
U
کشتی شکستگی
shipwrecked
U
کشتی شکستگی
shipwreck
U
کشتی شکستگی
wreck
U
کشتی شکستگی
wrech
U
کشتی شکستگی
wrecking
U
کشتی شکستگی
wrecks
U
کشتی شکستگی
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
mid-
U
نیمه
semi
U
نیمه
stiffish
U
نیمه شق
in noon of night
U
در نیمه شب
part way
U
نیمه
half deck
U
نیمه پل
semis
U
نیمه
moiety
U
نیمه
division line
U
خط نیمه
midnight
U
نیمه شب
mid
U
نیمه
half tracked
U
نیمه شنی
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
semirigid
U
نیمه سخت
half way
U
نیمه راه
semiterrestrial
U
نیمه خاکی
semitranslucent
U
نیمه کدر
semitranslucent
U
نیمه شفاف
halvers
U
نیمه مشترک
semitransparent
U
نیمه شفاف
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
semitropic
U
نیمه گرمسیری
semivitrified
U
نیمه شیشهای
parboils
U
نیمه پختن
shaly clay
U
رس نیمه بلوری
semi-final
U
نیمه نهایی
parboiled
U
نیمه پختن
subconsciously
U
نیمه اگاه
parboiling
U
نیمه پختن
subconsciously
U
نیمه هشیار
subconscious
U
نیمه اگاه
subconscious
U
نیمه هشیار
half-mast
U
نیمه افراشتن
parboil
U
نیمه پختن
underemployed
U
نیمه کار
semisynthetic
U
نیمه ترکیبی
semisynthetic
U
نیمه مصنوعی
semi-precious
U
نیمه بهادار
semisolid
U
نیمه جامد
semiskilled
U
نیمه ماهر
semi-precious
U
نیمه گرانبها
semireligious
U
نیمه مذهبی
sub-tropical
U
نیمه حاره
semipublic
U
نیمه همگانی
half time
U
نیمه بازی
half mast high
U
نیمه افراشته
subsaline
U
نیمه شور
subliminally
U
نیمه خوداگاه
before mid night
U
قبل از نیمه شب
half-mast
U
نیمه افراشتگی
half-column
U
نیمه ستون
half-bat
U
آجر نیمه
dwarf wall
U
دیوار نیمه
backcourt
U
نیمه دفاعی
halfway
U
نیمه راه
aileron
U
نیمه لچکی
midway
U
نیمه راه
inchoate
U
نیمه تمام
aileron
U
نیمه سنتوری
semi finals
U
نیمه نهایی
partial
U
نیمه کامل
subovate
U
نیمه بیضی
subfossil
U
نیمه سنگواره
subarid
U
نیمه خشک
half loaded
U
سلاح نیمه پر
semi-conscious
U
نیمه هشیار
half faced
U
نیمه کاره
solid state
U
نیمه هادی
half-timbered
U
نیمه چوبی
semi
U
نیمه تاحدی
foreconscious
U
نیمه هشیاری
midsummer
U
نیمه تابستان
demigod
U
نیمه خدا
semierect
U
نیمه ایستاده
semis
U
نیمه تاحدی
semi-finals
U
نیمه نهایی
subliminal
U
نیمه خوداگاه
subacute
U
نیمه حاد
subadult
U
نیمه بالغ
brow ague
U
درد نیمه سر
semipro
U
نیمه حرفهای
semi trailer
U
نیمه یدک
semifixed
U
نیمه ثابت
semicolonial
U
نیمه مستعمره
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
nocturn
U
عبادت نیمه شب
semiconscious
U
نیمه هوشیار
drafts
U
نیمه نهایی
drafted
U
نیمه نهایی
quasi convex
U
نیمه محدب
semicolonial
U
نیمه ازاد
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
semifluid
U
نیمه ابکی
midyear
U
نیمه سال
semi skilled
U
نیمه ماهر
semi official
U
نیمه رسمی
second half
U
نیمه دوم
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
preconscious
U
نیمه هشیار
semi literate
U
نیمه نویسا
quasi concave
U
نیمه مقعر
draft
U
نیمه نهایی
semifinal
U
نیمه نهایی
partially sighted
U
نیمه بینا
semidetached
U
نیمه مجزا
semidivine
U
نیمه الهی
translucent
U
نیمه شفاف
first half
U
نیمه نخست
half-time
U
نیمه نخست
semidivine
U
نیمه خدا
part time
U
نیمه وقت
part-time
U
نیمه وقت
semicrystalline
U
نیمه بلورین
semicrystalline
U
نیمه متبلور
partially hearing
U
نیمه شنوا
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
semierect
U
نیمه قائم
quasi public
U
نیمه عمومی
quasi public
U
نیمه دولتی
semidomesticated
U
نیمه اهلی
quasi private
U
نیمه خصوصی
semiconscious
U
نیمه اگاه
semiconscious
U
نیمه بیهوش
partial fixing
U
نیمه گیرداری
semidome
U
نیمه گنبد
semi independent
U
نیمه مستقل
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
semilog
U
نیمه لگاریتمی
semiliquid
U
نیمه مایع
semilate
U
نیمه دیررس
semimobile
U
نیمه متحرک
semihard
U
نیمه محکم
semicinductor
U
نیمه هادی
semihard
U
نیمه سخت
semigloss
U
نیمه شفاف
semilustrous
U
نیمه درخشنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com