Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
backcourt
U
نیمه دفاعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
strong point
U
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
apologetic
U
دفاعی
backfield
U
خط دفاعی
vindicative
U
دفاعی
defensive line
U
خط دفاعی
defensive
U
دفاعی
defense mechanism
U
مکانیسم دفاعی
blue line
U
خط دفاعی هاکی
cover
U
بازی دفاعی
rejoinders
U
پاسخ دفاعی
rejoinder
U
پاسخ دفاعی
stack the defence
U
ارایش دفاعی
defensively
U
حالت دفاعی
mixer
U
نوعی خط دفاعی
defence mechanisms
U
مکانیزم دفاعی
mixers
U
نوعی خط دفاعی
defence mechanism
U
مکانیزم دفاعی
defense base
U
پایگاه دفاعی
defensive league
U
اتحاد دفاعی
preventive war
U
نبرد دفاعی
five man line
U
خط دفاعی 5 نفره
covers
U
بازی دفاعی
coverings
U
بازی دفاعی
zones
U
منطقه دفاعی
zone
U
منطقه دفاعی
defensive league
U
اتحادیه دفاعی
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
defensive war
U
جنگ دفاعی
defense information
U
اطلاعات دفاعی
defense position
U
موضع دفاعی
defensive fire
U
اتش دفاعی
agger
U
پشته ی دفاعی
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
apologist
U
نویسندهء رسالهء دفاعی
decompensation
U
فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
rejoined
U
پاسخ دفاعی دادن
bump and go
U
نوعی مانور دفاعی
rejoin
U
پاسخ دفاعی دادن
sandbags
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagging
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagged
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
bump and run
U
نوعی مانور دفاعی
cover-ups
U
در لاک دفاعی فرورفتن
cover-up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
rejoining
U
پاسخ دفاعی دادن
defense articles
U
اماد و تجهیزات دفاعی
rejoins
U
پاسخ دفاعی دادن
apologists
U
نویسندهء رسالهء دفاعی
protective cover
U
جان پناه دفاعی
defensive wrestler
U
کشتی گیر دفاعی
defensiveness
U
حالت دفاعی داشتن
first defense gun
U
جلوترین تیربار دفاعی
sandbag
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
defensive player
U
شطرنج باز دفاعی
back judge
U
داور در محوطه دفاعی
bangoe gei
U
تکنیک دفاعی تکواندو
cross block
U
سد کردن خط دفاعی از کنار
cover up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
switch position
U
موضع دفاعی بینابین
rejoinders
U
پاسخ دفاعی دادن
rejoinder
U
پاسخ دفاعی دادن
switch position
U
موضع رابط دفاعی
presses
U
تاکتیک دفاعی فشرده
guard
U
حالت دفاعی شمشیرباز
guarding
U
حالت دفاعی شمشیرباز
guards
U
حالت دفاعی شمشیرباز
Cashel
U
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
pale
U
حصار دفاعی دفاع
ante-mural
[e]
U
جان پناه دفاعی
palest
U
حصار دفاعی دفاع
paler
U
حصار دفاعی دفاع
press
U
تاکتیک دفاعی فشرده
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
parry
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corrals
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
prevent defence
U
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
parried
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parrying
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
integrated defense
U
پدافند ازمناطق توام دفاعی
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
parries
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corralling
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
special pleader
U
متخصص تهیه لوایح دفاعی
corralled
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corral
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
seams
U
نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
chevaux de fries
U
[ترتیب دفاعی مانع های تیز]
seam
U
نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
formation
U
برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
redoubt
U
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
defenceman
U
مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
audible
U
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
take guard
U
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
peace dividend
U
ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
declare
U
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
special pleading
U
علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
declares
U
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declaring
U
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
defense emergency
U
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
plene administrative preter
U
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
plea in abatement
U
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
safety
U
بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
division line
U
خط نیمه
moiety
U
نیمه
half deck
U
نیمه پل
semi
U
نیمه
midnight
U
نیمه شب
in noon of night
U
در نیمه شب
stiffish
U
نیمه شق
part way
U
نیمه
mid-
U
نیمه
mid
U
نیمه
semis
U
نیمه
semi literate
U
نیمه نویسا
semi independent
U
نیمه مستقل
partial fixing
U
نیمه گیرداری
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
midyear
U
نیمه سال
nocturn
U
عبادت نیمه شب
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
aileron
U
نیمه سنتوری
midwatch
U
پاس نیمه شب
aileron
U
نیمه لچکی
subsaline
U
نیمه شور
semicolonial
U
نیمه مستعمره
semicolonial
U
نیمه ازاد
semi conductor
U
نیمه هادی
half-column
U
نیمه ستون
semiactive
U
نیمه فعال
half-bat
U
آجر نیمه
semi trailer
U
نیمه یدک
semi skilled
U
نیمه ماهر
second half
U
نیمه دوم
quasi convex
U
نیمه محدب
quasi concave
U
نیمه مقعر
quasi public
U
نیمه دولتی
semiaquatic
U
نیمه ابزی
semiarboreal
U
نیمه درختی
preconscious
U
نیمه هشیار
semiarid
U
نیمه خشک
partially sighted
U
نیمه بینا
dwarf wall
U
دیوار نیمه
semicivilized
U
نیمه متمدن
semicinductor
U
نیمه رسانا
semicinductor
U
نیمه هادی
semiautomatic
U
نیمه خودکار
quasi public
U
نیمه عمومی
partially hearing
U
نیمه شنوا
quasi private
U
نیمه خصوصی
semiterrestrial
U
نیمه خاکی
semipermeable
U
نیمه تراوا
semipermanent
U
نیمه جاودان
semiparasitic
U
نیمه انگلی
semiopaque
U
نیمه کدر
semiopaque
U
نیمه شفاف
semimobile
U
نیمه متحرک
semitranslucent
U
نیمه کدر
semilustrous
U
نیمه درخشنده
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
semilog
U
نیمه لگاریتمی
semiliquid
U
نیمه مایع
semilate
U
نیمه دیررس
subadult
U
نیمه بالغ
semiprivate
U
نیمه خصوصی
semipro
U
نیمه حرفهای
semisynthetic
U
نیمه ترکیبی
semisynthetic
U
نیمه مصنوعی
semitranslucent
U
نیمه شفاف
semitransparent
U
نیمه شفاف
semitropic
U
نیمه گرمسیری
semivitrified
U
نیمه شیشهای
shaly clay
U
رس نیمه بلوری
solid state
U
نیمه هادی
semisolid
U
نیمه جامد
semiskilled
U
نیمه ماهر
semirigid
U
نیمه سخت
subacute
U
نیمه حاد
semireligious
U
نیمه مذهبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com