Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subovate
U
نیمه بیضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
ellipses
U
بیضی
ellipsoid
U
بیضی
elliptic
U
بیضی
oviform
U
بیضی
ellipse
U
بیضی
scutellate
U
بیضی
ovate
U
بیضی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
quasi elliptic
U
شبه بیضی
ovally
U
بشکل بیضی
subovate
U
تقریبا بیضی
fenestra ovalis
U
روزنه بیضی
elliptical
U
بیضی شکل
oval window
U
روزنه بیضی
ellipsoid
U
بیضی وار
ellipsoid
U
بیضی گون
elliptical arch
U
طاق بیضی
elliptically
U
به شکل بیضی
elliptical galaxy
U
کهکشان بیضی گون
elliptical roller
U
غلطک بیضی شکل
ovals
U
زمین بیضی شکل
speedway
U
پیست بیضی اتومبیلرانی
oval
U
زمین بیضی شکل
ovalize
U
تخم مرغی یا بیضی کردن
ovals
U
بیضی تخم مرغی شکل
trammel
U
الت ترسیم بیضی تعدیل
oval
U
بیضی تخم مرغی شکل
pone
U
نان بیضی شکل ارد ذرت
briolette
U
نوعی الماس بیضی یا گلابی شکل
marquize
U
نگین بیضی شکل که از جواهر باشد
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
tokay
U
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
gun-loop
U
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
palettes
U
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette
U
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
tracked
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
breasted drill
U
مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
tracks
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
turtleback
U
لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
walking ring
U
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
medallion
U
ترنج
[نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
midnight
U
نیمه شب
semis
U
نیمه
semi
U
نیمه
mid
U
نیمه
moiety
U
نیمه
half deck
U
نیمه پل
mid-
U
نیمه
division line
U
خط نیمه
stiffish
U
نیمه شق
part way
U
نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
partial fixing
U
نیمه گیرداری
semiactive
U
نیمه فعال
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
semicivilized
U
نیمه متمدن
semicolonial
U
نیمه ازاد
semiconscious
U
نیمه بیهوش
semiconscious
U
نیمه اگاه
semiconscious
U
نیمه هوشیار
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
semiaquatic
U
نیمه ابزی
megrim
U
درد نیمه سر
midwatch
U
پاس نیمه شب
midyear
U
نیمه سال
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
semicolonial
U
نیمه مستعمره
partially hearing
U
نیمه شنوا
nocturn
U
عبادت نیمه شب
partially sighted
U
نیمه بینا
semi independent
U
نیمه مستقل
semi conductor
U
نیمه هادی
semicinductor
U
نیمه رسانا
semi trailer
U
نیمه یدک
quasi public
U
نیمه عمومی
semicinductor
U
نیمه هادی
semiarboreal
U
نیمه درختی
semiarid
U
نیمه خشک
semi skilled
U
نیمه ماهر
preconscious
U
نیمه هشیار
quasi private
U
نیمه خصوصی
quasi public
U
نیمه دولتی
quasi concave
U
نیمه مقعر
quasi convex
U
نیمه محدب
second half
U
نیمه دوم
semi official
U
نیمه رسمی
semi literate
U
نیمه نویسا
semiautomatic
U
نیمه خودکار
half-column
U
نیمه ستون
subarid
U
نیمه خشک
subadult
U
نیمه بالغ
subacute
U
نیمه حاد
solid state
U
نیمه هادی
shaly clay
U
رس نیمه بلوری
semivitrified
U
نیمه شیشهای
semitropic
U
نیمه گرمسیری
semitransparent
U
نیمه شفاف
semitranslucent
U
نیمه شفاف
semitranslucent
U
نیمه کدر
semiterrestrial
U
نیمه خاکی
semisynthetic
U
نیمه ترکیبی
semisynthetic
U
نیمه مصنوعی
semisolid
U
نیمه جامد
semiskilled
U
نیمه ماهر
subfossil
U
نیمه سنگواره
subsaline
U
نیمه شور
half-bat
U
آجر نیمه
dwarf wall
U
دیوار نیمه
aileron
U
نیمه لچکی
aileron
U
نیمه سنتوری
underemployed
U
نیمه کار
sub-tropical
U
نیمه حاره
semi-precious
U
نیمه گرانبها
semi-precious
U
نیمه بهادار
semi-final
U
نیمه نهایی
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
semi-conscious
U
نیمه هشیار
half-timbered
U
نیمه چوبی
semirigid
U
نیمه سخت
semireligious
U
نیمه مذهبی
semipublic
U
نیمه همگانی
semiofficial
U
نیمه رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
semifluid
U
نیمه ابکی
semifixed
U
نیمه ثابت
semilog
U
نیمه لگاریتمی
semifinal
U
نیمه نهایی
semierect
U
نیمه قائم
semierect
U
نیمه ایستاده
semidomesticated
U
نیمه اهلی
semidome
U
نیمه گنبد
semidivine
U
نیمه خدا
semidivine
U
نیمه الهی
semidetached
U
نیمه مجزا
semicrystalline
U
نیمه بلورین
semigloss
U
نیمه درخشان
semigloss
U
نیمه شفاف
semipro
U
نیمه حرفهای
semiprivate
U
نیمه خصوصی
semipermeable
U
نیمه تراوا
semipermanent
U
نیمه جاودان
semiparasitic
U
نیمه انگلی
semiopaque
U
نیمه کدر
semiopaque
U
نیمه شفاف
semimobile
U
نیمه متحرک
semilustrous
U
نیمه درخشنده
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
semiliquid
U
نیمه مایع
semilate
U
نیمه دیررس
semihard
U
نیمه محکم
semihard
U
نیمه سخت
semicrystalline
U
نیمه متبلور
half loaded
U
سلاح نیمه پر
halfway
U
نیمه راه
part time
U
نیمه وقت
parboiling
U
نیمه پختن
semi-finals
U
نیمه نهایی
half way
U
نیمه راه
semi finals
U
نیمه نهایی
halvers
U
نیمه مشترک
foreconscious
U
نیمه هشیاری
half
U
نیمه نخست
midway
U
نیمه راه
subconsciously
U
نیمه هشیار
half tracked
U
نیمه شنی
before mid night
U
قبل از نیمه شب
subconsciously
U
نیمه اگاه
draft
U
نیمه نهایی
half faced
U
نیمه کاره
half mast high
U
نیمه افراشته
drafted
U
نیمه نهایی
brow ague
U
درد نیمه سر
half time
U
نیمه بازی
backcourt
U
نیمه دفاعی
half-time
U
نیمه نخست
drafts
U
نیمه نهایی
midsummer
U
نیمه تابستان
parboils
U
نیمه پختن
demigod
U
نیمه خدا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com