English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
muzzle energy U نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
out flow of labor U خروج نیروی کار
exhaust pipe U لوله خروج بخار یا دود
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
terminal velocity U سرعت گلوله داخل لوله
ramming U راندن گلوله به داخل لوله
grommet U حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
muzzle velocity U سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
reactionpropulsion U سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
In the fullness lf time . U به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
air metering force U نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
sockets U بست لوله دوراهی لوله
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
leakage or breakage U خروج
exit U خروج
exits U خروج
exhaust U خروج
outgo U خروج
exodus U خروج
emersion U خروج
prolapsus U خروج
emission U خروج
exhausts U خروج
egression U خروج
egress U خروج
propulsion U خروج
emissions U خروج
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
inapposite U بی موقع
siting U موقع
unseasonable U بی موقع بی جا
occasioning U موقع
periods U موقع
period U موقع
when U در موقع
ill-timed U بی موقع
premature U بی موقع
nails U به موقع
seasonably U به موقع
occasions U موقع
inopportunely U بی موقع
behind time U بی موقع
unseasonably U بی موقع بی جا
occasioned U موقع
nail U به موقع
term U موقع
termed U موقع
terming U موقع
nailed U به موقع
at the precise moment U در سر موقع
at an unearthy hour U بی موقع
occasion U موقع
order off U حکم خروج
outlet U مجرای خروج
capital outflow U خروج سرمایه
out flow of capital U خروج سرمایه
outage U راه خروج
emissions U صدور خروج
emergency exit U خروج اضطراری
prolapse of the uterus U خروج سیبک
order off the field U حکم خروج
emission U صدور خروج
outages U راه خروج
log off U خروج از سیستم
electron affinity U انرژی خروج
spermatism U خروج منی
log out U خروج از سیستم
logout U خروج از سیستم
ingress and egress U دخول و خروج
outlets U مجرای خروج
angle of emergence U زاویه خروج
exit point U نقطه خروج
ejaculates U خروج منی
transpiration U خروج نفوذ
eccentricities U خروج از مرکزیت
eccentricities U خروج از مرکز
debouchment U خروج ازتنگنا
spurting U خروج ناگهانی
defecation U خروج مدفوع
ejaculating U خروج منی
emergency exit U در خروج اضطراری
ejaculated U خروج منی
ejaculate U خروج منی
spurts U خروج ناگهانی
blow out U خروج ناگهانی
spurted U خروج ناگهانی
spurt U خروج ناگهانی
dump valve U شیر خروج
light spill U خروج نور
exhaust valve U شیر خروج
work function U انرژی خروج
exhaust velosity U سرعت خروج
debouch U راه خروج
exeat U اجازهء خروج
eccentricity U خروج از مرکزیت
eccentricity U خروج از مرکز
discrete <adj.> U موقع شناس
place U مکان موقع
fieldcorn U موقع جولان
prudent [discreet] <adj.> U موقع شناس
by this U تا این موقع
on one occasion U دریک موقع
on the dot <idiom> U دقیقا سر موقع
e. to the occasion U درخور موقع
at a later period U در موقع دیگر
tactless U موقع نشناس
places U مکان موقع
placing U مکان موقع
meal time U موقع خوراک
tactfully U موقع شناس
inopportune U بی موقع نامناسب
discreet <adj.> U موقع شناس
tactlessly U موقع نشناس
noontime U موقع فهر
discretional <adj.> U موقع شناس
seed time U موقع تخمکاری
on the button <idiom> U درست سر موقع
nick U موقع بحرانی
thitherto U تا ان موقع تاقبل از ان
in due course U در موقع خود
post entry U ثبت پس از موقع
situation U محل موقع
nicking U موقع بحرانی
situations U محل موقع
to be proper for U به موقع بودن
nicked U موقع بحرانی
nicks U موقع بحرانی
time U فرصت موقع
timed U فرصت موقع
tactful U موقع شناس
times U فرصت موقع
the proper time to do a thing U موقع مناسب
criticalness U اهمیت موقع
positioning U موقع یابی
juncture U موقع بحرانی
nails U به موقع پرداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com