Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
auxiliary storage
U
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery
U
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
auxiliary
U
کمکی
secondary
U
کمکی
ancillary
U
کمکی
subsidiary
U
کمکی
supplementary
U
کمکی
auxiliaries
U
کمکی
subsidiaries
U
کمکی
artificial antenna
U
انتن کمکی
commutating pole
U
قطب کمکی
auxiliary ego
U
خود کمکی
auxiliary base line
U
باز کمکی
artificial aids
U
وسایل کمکی
auxiliary charger
U
شارژکننده کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
split pole motor
U
موتور کمکی
intermediate grid
U
شبکه کمکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary electrode
U
الکترود کمکی
dummy antenna
U
انتن کمکی
coprocessor
U
پردازنده کمکی
communicating pole
U
قطب کمکی
accessory
U
لوازم کمکی
auxiliary storage
U
انبار کمکی
auxiliary operatich
U
عمل کمکی
auxiliary rotor
U
رتور کمکی
auxiliary memory
U
حافظ کمکی
auxiliary memory
U
حافظه کمکی
utilitu program
U
برنامه کمکی
operating supplies
U
مواد کمکی
back up frequency
U
فرکانس کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
auxiliary view
U
نمای کمکی
reserve accumulator
U
انباره کمکی
remedial measure
U
اندازه کمکی
relieving tackle
U
تاکل کمکی
relieving arch
U
طاق کمکی
auxiliary target
U
نقطه کمکی
auxiliary target
U
هدف کمکی
prony motor
U
موتور کمکی
auxiliary storage
U
انباره کمکی
sabot
U
خرج کمکی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
interpoles
U
قطبهای کمکی
slack variable
U
متغیر کمکی
interpole
U
قطب کمکی
by pass valve
U
شیر کمکی
user interface
U
میانجی کمکی
auxiliary forces
U
قوای کمکی
boostes transformer
U
ترانسفورماتور کمکی
accommodator
U
کارگر کمکی
boostes pump
U
پمپ کمکی
booster pump
U
پمپ کمکی
booster magneto
U
دینام کمکی
auxiliaries
U
امدادی کمکی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
auxiliary
U
امدادی کمکی
remitting
U
فرستادن
despatch
U
فرستادن
dispateh
U
فرستادن
to serve a subpoena on
U
فرستادن
consigns
U
فرستادن
to send back
U
پس فرستادن
send round
U
فرستادن
dispatch
U
فرستادن
remit
U
فرستادن
despatched
U
فرستادن
dispatches
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
packs
U
فرستادن
send back
U
پس فرستادن
remits
U
فرستادن
remitted
U
فرستادن
send out
U
فرستادن
sends
U
فرستادن
send
U
فرستادن
despatches
U
فرستادن
send in
U
فرستادن
despatching
U
فرستادن
pack
U
فرستادن
consigning
U
فرستادن
sending
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
consign
U
فرستادن
consigned
U
فرستادن
hand over
U
فرستادن
to a. letter
U
فرستادن
dispatched
U
فرستادن
give off
<idiom>
U
فرستادن
auxiliary power unit
U
واحد قدرت کمکی
will
U
فعل کمکی "خواهم "
lee helm
U
سکان کمکی ناو
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
layshaft
U
محور دندانه کمکی
mace utilities
U
برنامه کمکی میس
norton utilities
U
برنامههای کمکی نورتن
sabot
U
خرج موشکی کمکی
backup utility
U
برنامه کمکی پشتیبان
pitman
U
عضو گروه کمکی
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
aided
U
کمک وسایل کمکی
aiding
U
کمک وسایل کمکی
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
accessory cells
یاخته های کمکی
kedge anchor
U
لنگر کمکی ناو
igniter pad
U
کیسه خرج کمکی
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
I can't help it.
<idiom>
U
من نمیتونم کمکی کنم.
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
dozzle
U
مخزن کمکی تغذیه
astrocyteo
U
نوعی یاخته کمکی
aid
U
کمک وسایل کمکی
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
commutating pole converter
U
تبدیل گر قطب کمکی
interpole motor
U
موتور با قطب کمکی
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
missions
U
بماموریت فرستادن
delegate
U
به نمایندگی فرستادن
delegated
U
به نمایندگی فرستادن
mission
U
بماموریت فرستادن
send up
U
بزندان فرستادن
delegates
U
به نمایندگی فرستادن
delegating
U
به نمایندگی فرستادن
send-ups
U
بزندان فرستادن
jamming
U
پارازیت فرستادن
send-up
U
بزندان فرستادن
to send down rain
U
باران فرستادن
circularize
U
بخشنامه فرستادن به
transmissibility
U
قابلیت فرستادن
imparadise
U
به بهشت فرستادن
to send on fools errand
U
پی نخودسیاه فرستادن
remittance
U
فرستادن پول
returned
U
پس فرستادن عودت
returning
U
پس فرستادن عودت
returns
U
پس فرستادن عودت
pulsing
U
فرستادن موج
forwarded
U
فرستادن رساندن
forward
U
فرستادن رساندن
to send for a person
U
بی کسی فرستادن
to send a message
U
پیام فرستادن
return
U
پس فرستادن عودت
to call for anyone
U
پی کسی فرستادن
consignments
U
امانت فرستادن
issues
U
نشریه فرستادن
issued
U
نشریه فرستادن
issue
U
نشریه فرستادن
consignment
U
امانت فرستادن
retransmit
U
دوباره فرستادن
missend
U
اشتباها فرستادن
send on
U
جداگانه فرستادن
remittances
U
فرستادن پول
call for some one
U
پی کسی فرستادن
mail
U
باپست فرستادن
mails
U
باپست فرستادن
file transfer utility
U
برنامه کمکی انتقال فایل
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
ingot feeder head
U
مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
frapping lines
U
طناب تعادل کمکی ناو
file conversion utility
U
برنامه کمکی تبدیل فایل
boot
U
پوشش کمکی روی سم اسب
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
communicating pole winding
U
سیم پیچی قطب کمکی
despatched
U
روانه کردن فرستادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com