Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
reinforcing
U
نیروی تقویتی تقویت کننده
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
relays
U
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay
U
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed
U
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
auxiliary storage
U
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery
U
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
dynamics
U
مجموعه نیروها
triangle of forces
U
مثلث نیروها
system of forces
U
دستگاه نیروها
resolution of forces
U
تجزیه نیروها
polygon of forces
U
بس گوشه نیروها
polygon of forces
U
کثیرالاضلاع نیروها
composition of forces
U
ترکیب نیروها
distribution of forces
U
تقسیم نیروها
distribution of forces
U
واگذاری نیروها
triangle of forces
U
سه گوشه نیروها
attrition
U
فرسایش نیروها
funiculars
U
بس گوشه نیروها
funiculars
U
زنجیر نیروها
all arms
U
کلیه نیروها
funicular
U
بس گوشه نیروها
funicular
U
زنجیر نیروها
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
redeployment
U
دوباره مستقرکردن نیروها
redistribution of force
U
تقسیم مجدد نیروها
parallelogram of forces
U
متوازی الاضلاع نیروها
committing
U
بکار بردن نیروها
mobilization exercise
U
تمرین بسیج نیروها
main effort
U
تلاش اصلی نیروها
main attack
U
تلاش اصلی نیروها
committed
U
بکار بردن نیروها
entireforce
U
تمام قوا یا نیروها
commits
U
بکار بردن نیروها
commitment
U
به کاربردن نیروها اجرا
commit
U
بکار بردن نیروها
statics
U
دانش پایداری نیروها
total mobilization
U
بسیج کامل نیروها
allotment
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
commitments
U
به کاربردن نیروها اجرا
allotments
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
port of debarkation
U
بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
build-up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
employment
U
کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
ingross
U
تحریر کردن جمع اوری نیروها
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
transfer area
U
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth
U
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
target array
U
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
commits
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
pantheism
U
فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
committing
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
telephone repeater
U
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
aerodynamics
U
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
subsidiary
U
کمکی
auxiliaries
U
کمکی
subsidiaries
U
کمکی
supplementary
U
کمکی
secondary
U
کمکی
auxiliary
U
کمکی
ancillary
U
کمکی
boostes transformer
U
ترانسفورماتور کمکی
remedial measure
U
اندازه کمکی
reserve accumulator
U
انباره کمکی
auxiliary target
U
هدف کمکی
auxiliary storage
U
انباره کمکی
auxiliary storage
U
انبار کمکی
auxiliary rotor
U
رتور کمکی
sabot
U
خرج کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
auxiliary operatich
U
عمل کمکی
relieving tackle
U
تاکل کمکی
relieving arch
U
طاق کمکی
boostes pump
U
پمپ کمکی
booster pump
U
پمپ کمکی
booster magneto
U
دینام کمکی
back up frequency
U
فرکانس کمکی
auxiliary view
U
نمای کمکی
auxiliary target
U
نقطه کمکی
auxiliaries
U
امدادی کمکی
prony motor
U
موتور کمکی
auxiliary
U
امدادی کمکی
auxiliary memory
U
حافظه کمکی
auxiliary memory
U
حافظ کمکی
utilitu program
U
برنامه کمکی
dummy antenna
U
انتن کمکی
artificial antenna
U
انتن کمکی
artificial aids
U
وسایل کمکی
user interface
U
میانجی کمکی
interpole
U
قطب کمکی
accessory
U
لوازم کمکی
accommodator
U
کارگر کمکی
auxiliary base line
U
باز کمکی
auxiliary charger
U
شارژکننده کمکی
auxiliary ego
U
خود کمکی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
slack variable
U
متغیر کمکی
auxiliary forces
U
قوای کمکی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
split pole motor
U
موتور کمکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary electrode
U
الکترود کمکی
by pass valve
U
شیر کمکی
intermediate grid
U
شبکه کمکی
operating supplies
U
مواد کمکی
commutating pole
U
قطب کمکی
communicating pole
U
قطب کمکی
coprocessor
U
پردازنده کمکی
interpoles
U
قطبهای کمکی
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
aid
U
کمک وسایل کمکی
aided
U
کمک وسایل کمکی
mace utilities
U
برنامه کمکی میس
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
will
U
فعل کمکی "خواهم "
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
I can't help it.
<idiom>
U
من نمیتونم کمکی کنم.
aiding
U
کمک وسایل کمکی
igniter pad
U
کیسه خرج کمکی
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
accessory cells
یاخته های کمکی
astrocyteo
U
نوعی یاخته کمکی
kedge anchor
U
لنگر کمکی ناو
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
interpole motor
U
موتور با قطب کمکی
layshaft
U
محور دندانه کمکی
lee helm
U
سکان کمکی ناو
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
auxiliary power unit
U
واحد قدرت کمکی
pitman
U
عضو گروه کمکی
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
norton utilities
U
برنامههای کمکی نورتن
commutating pole converter
U
تبدیل گر قطب کمکی
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
backup utility
U
برنامه کمکی پشتیبان
sabot
U
خرج موشکی کمکی
dozzle
U
مخزن کمکی تغذیه
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
communicating pole winding
U
سیم پیچی قطب کمکی
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
file transfer utility
U
برنامه کمکی انتقال فایل
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
frapping lines
U
طناب تعادل کمکی ناو
ingot feeder head
U
مخزن کمکی تغذیه شمش
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
boot
U
پوشش کمکی روی سم اسب
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
file conversion utility
U
برنامه کمکی تبدیل فایل
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves
U
ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
bowsight
U
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero
U
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
screen saver utility
U
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
helps
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com