Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
doping
U
نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authorized manpower
U
نیروی انسانی مجاز
productiveness
U
حاصل خیزی نیروی تولید
lift wire
U
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift strut
U
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
base shear
U
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
submarginal land
U
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
antianxiety drugs
U
داروهای ضد اضطراب
depressant drugs
U
داروهای کندساز
psychic energizer
U
داروهای محرک
tricyclic drugs
U
داروهای سه حلقهای
narcotics
U
داروهای مخدر
hallucinogenic drugs
U
داروهای توهم زا
analgetics
U
داروهای دردزا
energetics
U
داروهای محرک
tisane
U
داروهای خیسانده
analgesics
U
داروهای دردزا
tisane
U
داروهای جوشانده
psychotropic drugs
U
داروهای روان گردان
analeptics
U
داروهای محرک اعصاب
psychotomimetics
U
داروهای روان پریشی زا
psychedelic drugs
U
داروهای روان پریشی زا
internist
U
متخصص داروهای درونی
emmenagogue
U
داروهای ازدیاد قاعدگی
psychedelic
U
وابسته به داروهای توهم زا
neuroleptics
U
داروهای ارام بخش
ataractic drugs
U
داروهای ارام بخش
hypnotics
U
داروهای خواب اور
hypnotic drugs
U
داروهای خواب اور
toxicology
U
مبحث داروهای سمی
anaphrodisia
U
داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
they rate as tonic drugs
U
انها جزو داروهای نیروبخش بشمار میروند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
Babies should be classified as antidepressants.
U
نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
rhatany
U
ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
false floor
U
کف کاذب
rose rash
U
کاذب
lairs
U
کاذب
false
U
کاذب
pseudotuberculosis
U
سل کاذب
liar
U
کاذب
liars
U
کاذب
mendacious
U
کاذب
false fcoor
U
کف کاذب
pseudo
U
کاذب
lair
U
کاذب
faise
U
کاذب
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
false spar
U
تیرک کاذب
false ribs
U
ریبهای کاذب
false resistance
U
مقاومت کاذب
fausse reconnaissance
U
بازشناسی کاذب
lethargy
U
مرگ کاذب
false recognition
U
بازشناسی کاذب
false reaction
U
واکنش کاذب
non sequiturs
U
نتیجه کاذب
false starts
U
استارت کاذب
non sequitur
U
نتیجه کاذب
parhelion
U
خورشید کاذب
jack o' lantern
U
نور کاذب
lethargy
U
موت کاذب
mock moon
U
قمر کاذب
mola
U
جنین کاذب
false start
U
استارت کاذب
friars lantern
U
نور کاذب
form work
U
کاذب سازی
spurious correlation
U
همبستگی کاذب
serosa
U
مشیمه کاذب
scarlet rash
U
سرخچه کاذب
paralogism
U
قیاس کاذب
pseudopregnancy
U
ابستنی کاذب
false positive
U
مثبت کاذب
pseudomemory
U
خاطره کاذب
pseudomembrance
U
غشای کاذب
pseudodepression
U
افسردگی کاذب
pseudocyesis
U
ابستنی کاذب
pseudoclassic
U
کلاسیک کاذب
false ceiling
U
سقف کاذب
corbel-arch
U
طاق کاذب
psedoparalysis
U
فلج کاذب
pseudoaggression
U
پرخاشگری کاذب
pseudocarp
U
میوه کاذب
false dawn
U
صبح کاذب
false lift
U
برای کاذب
pseudohallucination
U
توهم کاذب
pseudomorphism
U
شکل کاذب
false or asternal ribs
U
دندههای کاذب
pseudomorphism
U
نمود کاذب
false retrieval
U
بازیابی کاذب
pseudomorph
U
شکل کاذب
pseudopodium
U
پای کاذب
false negative
U
منفی کاذب
pseudo christ
U
مسیح کاذب دجال
double-jointed
U
دارای مفصل کاذب
double jointed
U
دارای مفصل کاذب
pseudomnesia
U
یاداوری کاذب مرضی
pseudo isochromatic charts
U
تصورهای هم فام کاذب
pseudoneurosis
U
روان رنجوری کاذب
pseudopod
U
شبه پا پای کاذب
pseudopsychopathic
U
جامعه ستیز کاذب
pseudomyopia
U
نزدیک بینی کاذب
pseudomorphous
U
دارای نمود کاذب
pseudodementia
U
زوال عقل کاذب
pseudochromia
U
رنگ بینی کاذب
pseudomorphism
U
تحول بشکل کاذب
zodiacal light
U
روشنایی صبح کاذب
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
subornation
U
جرم تهیه شهود کاذب
pseudochromesth
U
رنگ بینی کاذب واژهای
parheliacal
U
وابسته بعکس خورشیدیاشمس کاذب
will o the wisp
U
روشنایی کاذب درباغ سبز
diphtheria
U
گلو درد به اغشاء کاذب
flying facade
U
[ساخت نیمه چوبی کاذب]
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
pseud
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseuds
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo
U
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
parhelic
U
وابسته به عکس خورشیدیاشمس کاذب مانندعکس خورشید
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
permissible
U
مجاز
licensed
U
مجاز
at liberty
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
admissible
U
مجاز
lawful
U
مجاز
legal
U
مجاز
licensable
U
مجاز
permitted
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
allowable
U
مجاز
authorized
U
مجاز
permissive
U
مجاز
certified
U
مجاز
admissibll
U
مجاز
admittable
U
مجاز
authorised
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
allowed
U
مجاز
rated
U
مجاز
tropologic
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
resume
U
حاصل
outgrowth
U
حاصل
yield
U
حاصل
fruitage
U
حاصل
yielded
U
حاصل
products
U
حاصل
product
U
حاصل
unutilized
U
بی حاصل
outcomes
U
حاصل
outgrwth
U
حاصل
payoffs
U
حاصل
payoff
U
حاصل
outcome
U
حاصل
resulted
U
حاصل
infertile
U
بی حاصل
nonproductive
U
بی حاصل
adnate
U
حاصل
result
U
حاصل
perquisites
U
حاصل
barren
<adj.>
U
بی حاصل
resumed
U
حاصل
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
U
بی حاصل
resumes
U
حاصل
perquisite
U
حاصل
deserted
<adj.>
U
بی حاصل
upshot
U
حاصل
desolate
<adj.>
U
بی حاصل
resuming
U
حاصل
bleak
<adj.>
U
بی حاصل
yields
U
حاصل
unfruitful
U
بی حاصل
resulting
U
حاصل
impermissible
U
غیر مجاز
dosing
U
مقدار مجاز
tolerance limit
U
خطای مجاز
permissible deviation
U
تفاوت مجاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com