English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emasculatory U برنده نیروی مردی
emasculative U برنده نیروی مردی
co-eds U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
composite U مختلط
complex U مختلط
complexes U مختلط
coeducational U مختلط
mixes U مختلط
combined U مختلط
mix U مختلط
farraginous U مختلط
mixed U مختلط
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
medley U مختلط رنگارنگ
mixed goods U کالاهای مختلط
mixed government U حکومت مختلط
complex circuit U مدار مختلط
composite squadron U اسکادران مختلط
composite unit U یکان مختلط
complex admittance U گذرایی مختلط
complex impedance U ناگذرایی مختلط
medleys U مختلط رنگارنگ
mixed economies U اقتصاد مختلط
complex number U اعداد مختلط
mixed system U نظام مختلط
mixed strategy U استراتژی مختلط
complex number U عدد مختلط
mixed economy U اقتصاد مختلط
mixed reinforcement U تقویت مختلط
individual medley U شنای مختلط
complex power U توان مختلط
coeducation U اموزش مختلط
mixed doubles U دونفره مختلط
mixed U یکان مختلط
composite U یکان مختلط
omnibus test U ازمون مختلط
hybrid rocket U راکت مختلط
mixed policy U بیمه نامه مختلط
Complex analysis U آنالیز مختلط [ریاضی]
theory of functions of a complex variable U آنالیز مختلط [ریاضی]
complex plane U صفحه مختلط [ریاضی]
complex number U عدد مختلط [ریاضی]
medleys U قطعه موسیقی مختلط
z-plane U صفحه مختلط [ریاضی]
medley U قطعه موسیقی مختلط
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
joint stock partnership U شرکت مختلط سهامی
symmetallism U سیستم دو فلزی مختلط
medleyist U شناگر شنای مختلط
versatile U متحرک متنوع و مختلط
endowment assurance U بیمه عمر مختلط
coeducation U اموزش وپرورش مختلط
individual medleyist U شناگر شنای مختلط
multiple drill U تمرین چندکاره یا مختلط
assemblage of Order U ستون بندی مختلط
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
Eurasians U از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
limited partnership U شرکت مختلط غیر سهامی
complex analytic function U تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
Eurasian U از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
medleys U شنای مختلط 002 تا 004متر
medley U شنای مختلط 002 تا 004متر
complex conjugate U عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
limited partnership U شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
mixtilineal U دارای خطهای راست و کج مختلط الخطوط
complex absolute value function U تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
mixed doubles U پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
lingua franca U زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
lingua francas U زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
amerind U نژاد مختلط امریکایی و سرخ پوست یا اسکیمو
composite squadron U گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
mixed school U اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
inserted grouping U میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
trenchant U برنده
vehicle U برنده
heuristic U پی برنده
winning U برنده
discoverer U پی برنده
winner U برنده
winnings U برنده
discoverers U پی برنده
deferent U برنده
vehicles U برنده
winners U برنده
portative U برنده
conductive U برنده
cutting U برنده
incisive U برنده
incisory U برنده
mutilator U برنده
foretooth U برنده
cutter U برنده
cutters U برنده
scissile U برنده
high proof U برنده
incisor tooth U برنده
resolutive U تحلیل برنده
highest bidder U برنده مزایده
edge tool U الت برنده
propelling U پیش برنده
raiders U یورش برنده
incisively U بطور برنده
raider U یورش برنده
annihilator U از بین برنده
impeller U پیش برنده
edged tool U الت برنده
impellor U پیش برنده
dissolvent U حل کننده برنده
propulsive U جلو برنده
promotor U پیش برنده
boosters U بالا برنده
lacerative U برنده یا درنده
gonfalonier U برنده پرچم
gestatorial U برنده پاپ
victor U برنده مسابقه
achiever U از پیش برنده
matrolinous U بارث برنده
medalist U برنده مدال
users U بکار برنده
user U بکار برنده
booster U بالا برنده
dark horses U برنده غیرمترقبه
prizewinner U برنده جایزه
prizer U برنده جایزه
perseus U برنده سر دیو
winner U برنده بازی
persi U برنده سر دیو
outpoint U برنده با امتیاز
winners U برنده بازی
heiress U ارث برنده زن
heiresses U ارث برنده زن
dark horse U برنده غیرمترقبه
victors U برنده مسابقه
uptake U بالا برنده
contenders U برنده احتمالی
wearing U تحلیل برنده
contender U برنده احتمالی
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
cutting head U نوک برنده
medalists U برنده مدال
promoters U پیش برنده
promoter U پیش برنده
deferent U بیرون برنده
medallist U برنده مدال
medallists U برنده مدال
winner of a match U برنده مسابقه
winning position U پوزیسیون برنده
utilizer U بکار برنده
uplifter U بالا برنده
decisions U برنده با امتیاز
winning move U حرکت برنده
decision U برنده با امتیاز
scalar U متغیری که حاوی مقدار ثابت ونه نوع داده مختلط میباشد.
limivorous U فرو برنده گل ولای
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
won ending U اخر بازی برنده
emulous U رشک برنده طالب
jackpot U برنده تمام پولها
liquidators U برچیننده از بین برنده
file cutter U قسمت برنده سوهان
nonwinner U هرگز برنده نشده
cutler U فروشنده الات برنده
walk all over someone <idiom> U براحتی برنده شدن
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
jackpots U برنده تمام پولها
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
winterer U بسر برنده زمستان
benefitical U منتفع فایده برنده
liquidator U برچیننده از بین برنده
painstaking U ساعی رنج برنده
decision U برنده کشتی با امتیاز
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
raise the hand U بالابردن دست برنده
benefic U فایده برنده نیکوکار
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
decisions U برنده کشتی با امتیاز
painstakingly U ساعی رنج برنده
bearing capacity U قدرت برنده باربرد
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com