Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blocking force
U
نیروی سد کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
reinforcing
U
نیروی تقویتی تقویت کننده
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
counterpoise
U
نیروی متعادل کننده
equalizing force
U
نیروی برابر کننده
holding force
U
نیروی تثبیت کننده
magnetizing force
U
نیروی مغناطیسی کننده
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
p force
U
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
righting moment
U
نیروی راست کننده ناو
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
threat force
U
نیروی تهدید کننده
moving power
U
نیروی جابجا کننده
Other Matches
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
jet propulsion
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jetting
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
jet
U
نیروی جت
total force
U
نیروی کل
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
dynamically
U
نیروی درونی
gravitation
U
نیروی ثقل
expeditionary forces
U
نیروی اعزامی
vertical force
U
نیروی عمودی
muscularly
U
با نیروی ماهیچه
mains
U
نیروی برق
naval forces
U
نیروی دریایی
net force
U
نیروی برایند
mechanized force
U
نیروی مکانیزه
net force
U
نیروی خالص
resutant
U
نیروی برایند
vertical force
U
نیروی قائم
internal voltage
U
نیروی الکتروموتوری
water power
U
نیروی ابی
internal force
U
نیروی درونی
dynamically
U
نیروی مستقر
paratroop
U
نیروی چترباز
dynamic
U
نیروی مستقر
internal force
U
نیروی داخلی
gravity
U
نیروی ثقل
dynamic
U
نیروی درونی
osmotic force
U
نیروی اسمزی
vitality
U
نیروی حیاتی
centripetal force
U
نیروی مرکزگرا
lifeblood
U
نیروی حیاتی
psychic energy
U
نیروی روانی
vertical force
U
نیروی شاغولی
resutant
U
نیروی خالص
tractive power
U
نیروی کشش
normal force
U
نیروی عمودی
impulsive force
U
نیروی ضربهای
nuclear power
U
نیروی هستهای
impact force
U
نیروی برخورد
impact force
U
نیروی ضربهای
purchase element
U
نیروی منتجه
total labor force
U
کل نیروی کار
hydroelectric power
U
نیروی برقابی
hydro
U
نیروی محرکه اب
friendly
U
نیروی خودی
friendliest
U
نیروی خودی
friendlies
U
نیروی خودی
friendlier
U
نیروی خودی
tractive effort
U
نیروی کشنده
pulling power
U
نیروی کشش
solar power
U
نیروی خورشیدی
propulsion
U
نیروی محرکه
tonicity
U
نیروی ارتجاعی
psychic force
U
نیروی روحی
to gauge wind
U
نیروی بادراسنجیدن
resutant force
U
نیروی برایند
uniaxial force
U
نیروی تک محوری
firepower
U
نیروی محرکه
resutant force
U
نیروی خالص
torsional force
U
نیروی پیچشی
inertial force
U
نیروی ماند
inertial force
U
نیروی لختی
inertia force
U
نیروی اینرسی
osmotic force
U
نیروی راند
nonaxial force
U
نیروی غیرمحوری
propelling force
U
نیروی پیشران
mmf
U
نیروی مغناطیسرانی
work force
U
نیروی کار
london force
U
نیروی لاندنی
force
U
نیروی نظامی
intellect
U
نیروی عقلانی
centrifugal force
U
نیروی مرکزگریز
intellects
U
نیروی عقلانی
lifting power
U
نیروی خیزش
police power
U
نیروی پلیس
lifting power
U
نیروی بالابری
forces
U
نیروی نظامی
forcing
U
نیروی نظامی
man power
U
نیروی مردانه
man power
U
نیروی انسانی
the sabre
U
نیروی نظامی
police power
U
نیروی انتظامی
navies
U
نیروی دریایی
power of production
U
نیروی تولید
thews
U
نیروی عضلانی
magnetic force
U
نیروی مغناطیسی
militia
U
نیروی نظامی
militias
U
نیروی نظامی
magnemotive force
U
نیروی مغناطیسرانی
lorentz force
U
نیروی لورنتس
manpower
U
نیروی کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com