Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the electromagnetic force
U
نیروی الکترومغناطیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electromagnetic waves
U
امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electromagnetic vibration
U
ضربه گر الکترومغناطیسی
electromagnetic repulsion
U
دافعه الکترومغناطیسی
electromagnetic tran
U
تله الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
U
طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
U
میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic system
U
دستگاه الکترومغناطیسی
electromagnetic units
U
واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves
U
امواج الکترومغناطیسی
electromagnetic cutout
U
فیوز الکترومغناطیسی
emus
U
واحدهای الکترومغناطیسی
relays
U
یچ کنترل الکترومغناطیسی
induction load speaker
U
بلندگوی الکترومغناطیسی
emu
U
واحدهای الکترومغناطیسی
solenoid controlled valve
U
سوپاپ الکترومغناطیسی
electromagnetic field
U
میدان الکترومغناطیسی
electromegnetic energy
U
انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic relay
U
رله الکترومغناطیسی
electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی
electromagnetic delay line
U
خط تاخیر الکترومغناطیسی
electromagnetic deflection
U
خمش الکترومغناطیسی
electromagnetic coupling
U
تزویج الکترومغناطیسی
magnetic deflection
U
خمش الکترومغناطیسی
relay
U
یچ کنترل الکترومغناطیسی
electromagnetic attraction
U
جاذبه الکترومغناطیسی
relayed
U
یچ کنترل الکترومغناطیسی
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
electrons
U
ذره الکترومغناطیسی
electron
U
ذره الکترومغناطیسی
electromagnetic flux
U
شاره الکترومغناطیسی
electromagnetic lens
U
عدسی الکترومغناطیسی
electromagnetic wave
U
موج الکترومغناطیسی
electromagnetic induction
U
القای الکترومغناطیسی
magnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
polarized electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
electromagnetic log
U
سرعت یاب الکترومغناطیسی
density of the total electromagnetic ene
U
چگالی انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic interference
U
مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
electromagnetic intrusion
U
نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
microwave
U
موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
instrument for electromagnetic screening
U
دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
rf
U
وسیله الکترومغناطیسی با فرکانس بین کیلوهرتز و مگا هرتز
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
loudspeaker
U
وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
induce
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
radio frequency
U
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
induces
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
magnetic
U
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
ferrite core
U
ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
interference
U
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
electronic
U
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
modulation
U
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
ferret
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
jet
U
نیروی جت
total force
U
نیروی کل
jetting
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jet propulsion
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
tide rising force
U
نیروی کشنداور
yogurts
U
نیروی ذخیره
yoghurts
U
نیروی ذخیره
thews
U
نیروی عضلانی
to gauge wind
U
نیروی بادراسنجیدن
cathexis
U
نیروی عاطفی
tonicity
U
نیروی ارتجاعی
yoghurt
U
نیروی ذخیره
reserve force
U
نیروی احتیاط
yoghourts
U
نیروی ذخیره
repulsion force
U
نیروی دافعه
tractive power
U
نیروی کشش
resistive force
U
نیروی مقاوم
torsional force
U
نیروی پیچشی
coulombic force
U
نیروی کولنی
purchase element
U
نیروی منتجه
coriolis force
U
نیروی کوریولیس
contractile force
U
نیروی انقباضی
conservation force
U
نیروی باقی
concurrent force
U
نیروی همرس
coulomb force
U
نیروی کولنی
radiant energy
U
نیروی موجی
compressive force
U
نیروی تراکمی
cohesive force
U
نیروی چسبندگی
cohesive force
U
نیروی همچسبی
cohesive force
U
نیروی همدوسی
pulling power
U
نیروی کشش
the sabre
U
نیروی نظامی
army of occupation
U
نیروی اشغالگر
soldiery
U
نیروی نظامی
attraction force
U
نیروی جاذبه
attraction force
U
نیروی ربایش
attractive force
U
نیروی جاذبه
specified command
U
نیروی اختصاصی
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
retentivity
U
نیروی حفظ
retentiveness
U
نیروی نگاهداری
retentive power or memory
U
نیروی ضبط
rotor force
U
نیروی روتور
atomic energy
U
نیروی اتمی
seed stock
U
نیروی ذخیره
service component
U
نیروی مسلح
security force
U
نیروی تامینی
screening force
U
نیروی پوشاننده
shear load
U
نیروی برشی
labor
U
نیروی کارگری
screening force
U
نیروی پوششی
assault force
U
نیروی هجومی
shearing force
U
نیروی برشی
assault force
U
نیروی هجوم
restoring force
U
نیروی بازگرداننده
blocking force
U
نیروی سد کننده
albedo
U
نیروی بازتابش
striking force
U
نیروی ضربتی
striking force
U
نیروی یورش
tensile force
U
نیروی کششی
the enemy
U
نیروی دشمن
advance force
U
نیروی پیشروی
adhesiveness
U
نیروی چسبندگی
adhesive stress
U
نیروی چسبندگی
adhesive force
U
نیروی چسبنده
adhesive force
U
نیروی چسبندگی
vital energy
U
نیروی زندگی
capillarity
U
نیروی موئینهای
amphibious force
U
نیروی اب خاکی
body force
U
نیروی حجمی
brake horsepower
U
نیروی ترمز
strike force
U
نیروی ضربتی
brake pressure
U
نیروی ترمز
buoyant force
U
نیروی شناورسازی
burst force
U
نیروی انفجاری
burst force
U
نیروی ناگهانی
sediment dislodging force
U
نیروی کشش
by military force
U
با نیروی نظامی
the power of imagination
U
نیروی پندار
counterpoise
U
نیروی مقاوم
ground forces
U
نیروی زمینی
impact force
U
نیروی برخورد
net force
U
نیروی برایند
impulsive force
U
نیروی ضربهای
naval forces
U
نیروی دریایی
inertia force
U
نیروی اینرسی
inertial force
U
نیروی لختی
inertial force
U
نیروی ماند
internal force
U
نیروی داخلی
impact force
U
نیروی ضربهای
net force
U
نیروی خالص
resutant
U
نیروی برایند
normal force
U
نیروی عمودی
nonaxial force
U
نیروی غیرمحوری
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
hoisting power
U
نیروی صعودی
holding force
U
نیروی بازدارنده
resutant force
U
نیروی خالص
hydro
U
نیروی محرکه اب
resutant force
U
نیروی برایند
hydroelectric power
U
نیروی برقابی
resutant
U
نیروی خالص
internal force
U
نیروی درونی
man power
U
نیروی انسانی
man power
U
نیروی مردانه
mailed fist
U
نیروی مسلح
lifting power
U
نیروی بالابری
lifting power
U
نیروی خیزش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com